امانت

/~amAnat/

    honesty
    safekeeping
    trust
    trustworthiness
    custody
    deposit
    trusteeship
    parcel
    consignment
    probity

فارسی به انگلیسی

امانت امیز
honest

امانت دادن
loan

امانت دار
depository trustee, depositary

امانت داری
safekeeping, trusteeship, custody

امانت فروش
commission - merchant, broker on commission

امانت فروشی
sale on commission, consignment sale, commission marketing

امانت گذار
depositor

امانت گذاری
check

امانت گذاشتن
given in trust, deposited, deposit

امانت نگاه داشتن
to hold in trust

امانت نگهدار
trustee

مترادف ها

integrity (اسم)
کمال، درستی، تمامیت، امانت، راستی، بی عیبی

safekeeping (اسم)
حفاظت، امانت، حفظ چیزی از خطر و غیره

trust (اسم)
مسئولیت، اطمینان، اعتماد، ائتلاف، اعتبار، اعتقاد، ایمان، قرض، توکل، امید، امانت، ودیعه، اتحادیه شرکتها

trusteeship (اسم)
امانت داری، امانت، تولیت، جزء امنا بودن

fideism (اسم)
اطمینان، اعتماد، امانت

honesty (اسم)
درستی، امانت، صداقت، جلال، قدوسیت، درستکاری، دیانت، راستکاری، قابلیت امین

پیشنهاد کاربران

امانت. [ اَ ن َ ] ( ع مص ، اِمص ) راستی. ضد خیانت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) . استواری در راستی. درستکاری. اخلاص و صداقت. امینی. ( ناظم الاطباء ) . امین بودن. ( فرهنگ فارسی معین ) . امانت یعنی قرار دادن و بجا آوردن مقتضای عدالت در اوقات معین آن و این یکی ازصفات خدای تعالی است. ( قاموس کتاب مقدس ) : کار وی صاحب دیوانیست که هم کفایت دارد و هم امانت. ( تاریخ بیهقی ) . امیر وی را بنواخت و نیکویی گفت و براستی و امانت بستود. ( تاریخ بیهقی ) . در شغلهای خاصه این پادشاه شروع کرد و کفایتها نمود و امانتها. ( تاریخ بیهقی ) . وفور امانت تو مقرر است. ( کلیله و دمنه ) . اهلیت این امانت و محرمیت او این اسرار را محقق گشت. ( کلیله و دمنه ) . آثار امانت و صیانت او در تقلد آن اشغال و توکل آن اعمال ظاهر شده. ( ترجمه تاریخ یمینی ) . امیر ناصرالدین را از کفایت و درایت و امانت و دیانت او نبذی معلوم شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ) . ترا همچنین فضل است و دیانت و تقوی و امانت. ( گلستان ) .
...
[مشاهده متن کامل]

برخیز تا بعهد امانت وفا کنیم
تقصیرهای رفته بخدمت قضا کنیم.

واژه **"امانیه"** در فارسی میانه ( پهلوی ساسانی ) به صورت **"āmānīg"** ( آمانیگ ) نوشته میشد. این کلمه از ریشه **"āmān"** به معنی **امان، امنیت، آرامش** گرفته شده و پسوند **" - īg"** نشاندهنده نسبت یا صفت است. بنابراین، **"āmānīg"** به معنای **"مربوط به امان، امنیتی، آرامشبخش"** است.
امانت: به حالتی گویند کسی یک شئ را به کسی که امین اوست برای نگهداری و مراقبت برای زمان خاصی بسپارد. مثال کسی که سفر می رود از ترس دزد طلاهای خود را برای مراقبت به همسایه خود می دهد که او حق دخل تصرف و
...
[مشاهده متن کامل]
استفاده از آن را ندارد، عاریه از عَور است. یعنی نوع شرم توأم با مراقبت در زمان درخواست کالا وجود دارد.

وثیقه = گرو
امانت = گروپاس = گرو پاس = چیزی را بصورت گرو و موقتا پیش کسی امانت ( پاس ) گذاشتن / سپرد
موثق = گروباد = گرو باد = گرو باشد = انچه که گرو یافته است .
این وثیقه پیشت به امانت باشه = این گرو پیشت به گروپاس/سپرد باشه
بسته. . . سپرده. . . ودیعه. . .
مال مورد ودیعه را گویند.
سپرده
امانت: [اصطلاح کتابداری]۱ - فرایند ثبت کتاب یا سایر موادی که به نام شخص امانت گیرنده و واسپاردن به او. ۲ - اجازه استفاده کردن از چیزی مانند: کتاب و. . . به شخصی.
ودیعت
در پهلوی " ایرمان " برابر نسک فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
ودیعه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس