از کجا می دانید من ترک نیستم مگر با من زندگی می کنید بنده با منبع معتبر حرف می زنم الکی حرف نمی زنم. من اصرار چی داری هیچ من فقط دنبال واقعیت هستم چیزی رو جعل نمی کنم چند حساب کابری در آبادیس ندارم یک اسم فارسی و انگلیسی دارم درضمن پان نیستم به کسی الکی توهین نمی کنم مزاحم کسی نمی شوم بازم می گویم. الکی حرف نمی زنم بنده مگر واژه واقعا ترکی مثل الاغ و دلمه باسمه و واژه ی دیگر زدم دیگری ببینید تمام زبان زیبا هستند من کسی مشکلی دارم دیگران الکی با من مشکل دارند یا مثلا واژه فارسی ترکی نمی گویم یا ترکی فارسی یا عربی ترکی آن بدون منبع من دنبال این کار زشت شرم آور نیستم . ... [مشاهده متن کامل]
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. • منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹ مهدی فنونی زاده در جواب به کسانی که فقط خودش رو گول می زنند و حرف های بدون سند و مدرک می زدندیا مدرک معتبر ندارند مدرک شون جعلی است درجواب شما ها 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 یک روزی از�برتراند راسل� ( فیلسوف، نویسنده و فعال صلح ) در قرن ۱۹ و ۲۰، پرسیدند چرا افراد متعصب حتی از فکر کردن و شک کردن درباره عقایدشون می ترسند؟ ایشون در پاسخ گفتن: “چون او ( شخص متعصب ) فکر می کنه که چطور به تاول های پام بگم که این همه راهی که اومدم، اشتباه بود!” تعصب یکی از بدترین طرز فکرهایی است که ما می توانیم در زندگی مان داشته باشیم. آدمی که درگیر طرز فکر متعصبانه می شود، در واقع زاویه نگاه خودش را محدود می کند. افراد متعصب، به طور کلی به شکل کورکورانه و بدون دلیل و منطق کافی، به موضوعی که مورد نظرشان هست نگاه می کنند و همین باعث می شود نتوانند تفکر منطقی و درست داشته باشند. افرادی که درگیر تعصب می شوند، بخش منطق مغزشان از کار می افتد و با پرخاش یا ترس با بقیه ارتباط برقرار می کنند. برای اینکه از این سم بزرگ ( تعصب ) دور بشویم، بهترین راه این است که پرسشگری را در خودمان تقویت کنیم. وقتی من و شما، درباره یک موضوعی پرسش درست انجام بدیم و تحقیق کنیم، از یک جانبه نگاه کردن به اون موضوع دور می شویم. پس اگر دوست ندارید به شکل یک آدم بی منطق و متعصب دیده شوید، حتما در مورد عقاید و باورهایتان: • منابع موافق و مخالف رو مطالعه کنید • پرسش های چالشی بپرسید • تفکر منطقی کنید ( با دلیل و منطق و به شکل مستند در مورد موضوع فکر کنید. ) 👤 ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ ▪️انسان کور را می توان درمان کرد اما نادان متعصب را هرگز. . . ! تعصب کور کورانه انسان بینا را کودن می کند. تعصب یک امر اشتباه است، حال فرقی نمی کند که این تعصب نسبت به دین، مذهب، نژاد، قوم، رنگ و حتی فردی باشد. تعصب، تعصب نام دارد. انسان متعصب برای مخفی کردن ضعف اجتماعی خود همواره در حال فرافکنی، تهمت، افترا، دروغ پردازی و جعل سازی نسبت به منتقدان خویش است. غافل از اینکه برجسته ترین راه شناخت یک انسان بزرگ، اعتراف شجاعانه او به اشتباهات گذشته ی خویش است. از تعصب بپرهیزیم؛ تعصب، بیجا و بجا ندارد. تعصب، تعصب است. هر کس به وسعت تفکرش آزاد است. . . ! ✍کریستوفر هیچنز احمق به کسانی گفته میشود که برای اثبات گفته هایشان هیچ مدرکی ارائه نمیکنند اما برای زیر سوال بردن گفت دیگران از آنها مدرک طلب میکنند! ✍ آنتوان چخوف هرگز با احمق ها بحث نکنید! آنها اول سطح شما را تا سطح خودشان پایین میکشند، بعد با تجربه یک عمر زندگی در آن سطح، شما را شکست میدهند!!! 👤مارک تواین
آسمان واژه ای کاملا پارسی است معادل آن در زبان لری بختیاری میشود اَسمَنَasmanah که در اوستایی نیز همینگونه می باشد یا آزتِمُوaztemowکه در پهلوی آزمان می باشد از نظر پانترکان خداوند هم ترک است
آسمان واژه ای تورکی است که از کار واژه اسماق به چم آویزان کردن گرفته شده که ریشه آن آس بوده هنگامیکه پسوند بزرگنمای مان بدان افزوده می شود به ریخت آسمان و به چم بسیار آویزان کننده در می آید از آنجا که ... [مشاهده متن کامل]
پیشینیان می اندیشیدند که ستارگان از آسمان آویزان هستند بنابراین بدین نام نامیدند در واژه نامه شاهمرسی نیز تورکی نوشته شده است
پاسخ به تورک اوغلان : 1 - داستان سرایی کردن برای دزدی واژه چاره کار شما پانترکها است . 2 - شما چنان می پنداردید که در جهان همه مردم لال بوده اند و همه واژه ها را ترکها ساخته اند . 3 - واژه آسمان هم در فارسی میانه ( پیش از ورود ترکها به منطقه ) وجود داشته و هم در اوستا آمده است . ... [مشاهده متن کامل]
4 - واژه عربی �سما� برگرفته از این واژه فارسی می باشد .
پاسخ به کیانی: دوست عزیز آسماق در تورکی یعنی آویزان کردن شما که تورک نیستی چ اصراری داری جواب تورک ها رو میدی با یک واژه نامه ناقص! ما داریم میگیم که هست و میشه آویزان کردن حالا شما هی بگو فلان بهمان
لغت ترکی به فارسی شاهمرسی واژه ی به نام آسماق در کتاب فرهنگ لغت ترکی به فارسی شاهمرسی نیست بنده یکی از صفحه کتاب رو قرار می دهم.
آسمان واژه پارسی . در پارسیه میانه یا پارسیگ پیش از ورود ترکان به آذربایجان و ایران . 😂🤝 عبدالرضا واژه ای صد در صد تورکیییییی عابد که واژه ای تورکی است از ریشه تورکان میریخ . رضا ام واژه ای صد در صد تورکی است از تورکان هند و چین . جهان تورک است مگر خلافش ثابت شود که نمیشود .
دومیخ ( اسمان و زمین )
آسمان:ایستادمان
آسمان هفته نامه خبری–تحلیلی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی بود که از آبان۱۳۹۰ تا بهمن ۱۳۹۲ در تهران منتشر می شد. صاحب امتیاز و مدیرمسئول این مجله عباس بزرگمهر بود و سردبیری آن نیز بر عهده محمد قوچانی بود. حامی مالی این مجله نیز غلامحسین کرباسچی بود. ... [مشاهده متن کامل]
انتشار این هفته نامه با دریافت مجوز تغییر نحوه انتشارش از هفته نامه به روزنامه، با روزنامه ای با همین نام ادامه یافت. این هفته نامه را گروهی از روزنامه نگاران اصلاح طلب که در هفته نامه های شهروند امروز، ایران دخت و همچنین ماهنامه مهرنامه و تجربه فعالیت می کردند، منتشر می کنند. خط مشی ایران دخت شباهت و نزدیکی بسیاری با سیاست های آن هفته نامه ها دارد. در این هفته نامه یادداشت ها، گفتگوها و گزارش های متعددی در زمینه های سیاست، اقتصاد، جامعه و فرهنگ منتشر می شود. سردبیر این هفته نامه محمد قوچانی است. همچنین اکبر منتجبی، محسن آزرم، هادی خسروشاهین، محمد طاهری، مهدی یزدانی خرم، علیرضا غلامی، محمدحسین باقی، سعید جعفری پویا، مهدی میرمحمدی، بهراد مهرجو، مهدی قدیمی و مریم باقی از جمله دبیران و گزارشگران بخش های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی این هفته نامه بودند. مهدی کوچک زاده با خبرنگار آسمان در رستوران مجلس شورای اسلامی درگیر شد و گفت: «قوچانی از سگ مرتضوی هم کمتر است. » او بعداً منتشرکنندگان این خبر را تفاله، شارلاتان، فاسد، دروغ پرداز و هتاک خواند. روزنامه تهران امروز در واکنش به گزارش هفته نامه آسمان درباره فعالیت انتخاباتی محمدباقر قالیباف برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ نوشت: نیروهای امنیتی یکشنبه هشتم بهمن ۱۳۹۱ به تحریریه هفته نامه آسمان وارد شدند و ضمن بازداشت اکبر منتجبی در آنجا، گوشی های تلفن همراه و برخی از وسایل شخصی روزنامه نگاران را بازرسی کردند. حسین یاغچی و محمدجواد روح از اعضای تحریریه این هفته نامه نیز در روزهای بعد بازداشت شدند. اوایل اسفند ۱۳۹۱ شایعه توقیف این هفته نامه منتشر شد. سردبیر این مجله خبر توقیف آن را تکذیب کرد ولی گفت آسمان بنا به ملاحظاتی فعلاً منتشر نخواهد شد. این هفته نامه از تیر ۱۳۹۲ بار دیگر انتشار خود را از سر گرفت و این بار نام قوچانی نیز در شناسنامه مجله به عنوان سردبیر ذکر شد. این روزنامه پس از شش شماره دوباره در بهمن ماه ۱۳۹۲ توقیف شد. همچنین مدیر مسئول آن عباس بزرگمهر برای پاره توضیحات روانه زندان اوین شد.
لری بختیاری اَسمَنَ، آزتِمُو:آسمان
واژه آسمان را می توان چنین ریشه یابی کرد: در زبان فارسی باستان asmānam ( 2500 سال پیش ) زبان سانسکریت aśman ( 3700 سال پیش ) برخی از زبان شناسان آن را از ریشه فرضی هندی اروپایی h₂eḱmō به معنای سنگ می دانند. ... [مشاهده متن کامل]
اما مشابهت های این کلمه در زبان های دیگر: در زبان عربی واژه سماء ( 2100 سال پیش ) ، آرامی šmayn ( شمین ) ( 3000 سال پیش ) ، یونانی Samos ( 3300 سال پیش ) ، اوگاریت šmm ( شمّ ) ( 3400 سال پیش ) ، آکدی šamu ( شامو ) ( 4500 سال پیش ) ، سومری an ( 5500 سال پیش ) ( /ش/ بعدها توسط مردم آکد به اول کلمه اضافه شده و /ن/ به /م/ تبدیل شده است ) . زبان چینی 霄 ( شاو ) ( 3300 سال پیش ) ، زبان سرخپوست های مایا chan ( 3300 سال پیش ) ( /چ/ به /ش/ و /ن/ به /م/ ) کلمات بالا به معنی بلند، مرتفع و اوج هستند.
اگه آسمان به خاطر شباهت به آسماق ترکی ترکیه پس گوک ترکی هم به خاطر شباهت به گویک فارسی فارسیه یعنی گنبد و نیم کره ترکا از آسمان استفاده نمیکنن اگرم شماری مانند آذری و ازبک ها استفاده میکنن بخاطر همنشینی با تاجیک ها و پارسی هاست و خودشونم قبول دارن که وام واژه هست #واژه_ندزدیم
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹ منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
پاسخ به بابک : 1 - پاپک نامی فارسی است و بابک خرم دین یک ایرانی مبارز بود . 2 - واژه آسمان فارسی بوده و اسماک ترکی و سما عربی از آن گرفته شده اند . Fars�a āsuman veya āsmān آسمن "g�ky�z�, sema" s�zc�ğ�nden alıntıdır. Fars�a s�zc�k Eski Fars�a ve Avesta ( Zend ) dilinde aynı anlama gelen āsmān - s�zc�ğ�nden evrilmiştir. ... [مشاهده متن کامل]
3 - پهلوی و پهلوان از یک ریشه هستند ولی مغولها از درک این واژه ها عاجزند .
آسمان:اِیستادِمان.
مُولَق به لکی یکی از نامهای آسمان است؛ اربُوین و لق لق بچین و " مولق " شکار وُژمین و َ فرموده حق . سِرُو لکی؛ سرود لکی. شعر لکی . اگر به لکلک شوی به آسمان بروی . شکار خودمی به فرمودهء حق. شعر لکی.
لری بختیاری آسِمُو، آستِمُو ( asemov, astemov )
سبز خنگ. [ س َ خ ِ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) کنایه از فلک. ( آنندراج ) . یا صفت فلک و آسمان و گردون باشد : پیش رخش تو سبز خنگ فلک لنگ و سکسک بود بسان کلیج. عسجدی. صاحب عادل جمال الدین محمد کآورد ... [مشاهده متن کامل]
سبز خنگ آسمان را حکم او در زیر ران. ( از ترجمه محاسن اصفهان ص 58 ) . مه جلوه مینماید بر سبز خنگ گردون تا او بسر درآید بر رخش پا بگردان. حافظ. || اشهب اخضر. . . ( مهذب الاسماء ) . اشهب. ( نوعی از رنگ اسب ) ( اسب ، مادیان ) : فلک بر سبز خنگی تندخیز است ز راهش عقل را جای گریز است. نظامی.
آسمان می تواند از دو بخش آس و مان تشکیل شده باشد. آس مخفف واژه استر یا ستاره در زبان پهلوی است و مان به معنی خانه است گه واژه های ساختمان فارسی و آپارتمان فرانسوی از این واژه هست و مان در زبان کردی تبدیل به مال به معنی خانه شده. پس معنی واژه آسمان کاملا فارسی و به معنی خانه ستاره ها است
واژه آسمان به نظر من می توان به این گونه به واژه نگاه کرد asmmane با تکرار حرف میم m به دو بخش می رسیم نخست Sam به معنی شمارش و بخش دوم man به معنی حدود اندازه همچنین اگر a یا آ A را با توجه به قدمت واژه منفی کننده یا معکوس کننده بدانیم که به این معنی می رسیم . . بی شمارش و اندازه ... [مشاهده متن کامل]
چیزی که نه قابل شمارش هست و نه می توان اندازه گرفت آن را
اقای امیرحسین رو زبان ترکی که ادعا که میکنید اما ایا رو زبان کره ای هم ادعا دارید؟ کان در زبان کره ای همریشه با خان ترکی است. پسوند وار امیدوار و، ، به معنای هست ترکی هست. شما ترکی بودن خانوار رو ثابت کردید
منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین فرهنگ فارسی هوشیار واژگان مترادف و متضاد
آسمان واژه ای فارسی است و از واژه �آسمن� در فارسی میانه و به معنای سپهر گرفته شده است . واژه �سما� در عربی از این واژه گرفته شده است.
آس یعنی بیآویز مان هم پسوند نتوانستن است آت بیانداز آتمان نمی توانی بیاندازی آس بیآویز آسمان نمی توانی بیاویزی فضا و جایی که نمی شود چیزی آویخت
ایوان قدس ؛ کنایه از آسمان است : بگذران مرکب از سپهر بلند درکش ایوان قدس را بکمند. نظامی ( هفت پیکر ص 10 ) .
آسمان: دکتر کزازی در مورد واژه ی " آسمان" می نویسد : ( ( آسمان در پهلوی در ریخت asmān بکار می رفته است . ستاک واژه آس به معنی سنگ می تواند بود. این نام شاید از باوری باستانی به یادگار مانده باشد که بر پایه ی آن، گوهر و گونه آسمان را از سنگ می دانستنه اند. ) ) ... [مشاهده متن کامل]
( ( به بزم اندرون آسمان سخاست به رزم اندرون تیز چنگ اژدهاست. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 227. ) آسمان در لغت عرب به هر چیز گفته می شود که در طرف بالا قرار گرفته باشد .
اطلس فلک ؛ کنایه از آسمان. فلک اطلس : ز اطلس فلکم پرده در طنبی است بطاقچه مه و خور جام و کاسه حلبی است. نظام قاری ( دیوان البسه ص 49 ) . ز اطلس فلک ار زآن که خلعتی دوزی بقد معنی قاری قصیر می آید. نظام قاری ( دیوان البسه ص 76 ) .
گردنای چرخ. [ گ َ ی ِ چ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آسمان. ( برهان ) ( آنندراج ) : پاکا منزها تو نهادی به امرخویش در گردنای چرخ سکون و بقای خویش. خاقانی.
آسمان به زبان سنگسری آسمون sermon هِوا heva
چترمینا
تتق نیلی. [ ت ُ ت ُ ق ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است. ( برهان ) ( آنندراج ) . آسمان. ( فرهنگ رشیدی ) ( ناظم الاطباء ) . || ابر سیاه. ( برهان ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . رجوع به تتق و دیگر ترکیبهای آن شود.
آسمان در سنسکریت اصمان aśmAn به معنی زندگی افشان یا زندگی بخش یا پخش کننده ی زندگی است؛ در پارسی باستان اسمانم: asmAnam، در اوستایی: اسانه asAna، و اسن asan و در سغدی سمان smAn، و اِسمانesmAn؛ در پهلوی: اَسمان asmAn و آسمان، AsmAn؛ و در پارتی و مانوی: آسمان AsmAn با همان معنی سنسکریت آن است.
( هوش آباد ) هوش آباد. ( اِ مرکب ) به معنی آسمان است که محل عقل و روح باشد. ( انجمن آرا ) .
آس به معنی سنگ و مان به معنی ماه یعنی سنگ ماه. در اساطیر ایرانی زمین یک سطح چهار گوش با چهار ستون است که بر روی آن آسمان قرار دارد و خورشید و ماه سوراخ هایی هستند که نور را به زمین می رسانند و نور همان خالق اهورامزدا است.
پرده خماهن ؛ کنایه از آسمان است. ( برهان ) . فلک. ( رشیدی ) .
قبای زربفت . [ ق َ ی ِ زَ ب َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است در شبهای تاریک بی ابر وآن را قبه ٔ زربفت هم میگویند. ( برهان ) ( آنندراج ) .
طاق دریا شکوه . [ ق ِ دَرْ ش ُ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه است از آسمان : بر آنم که این طاق دریا شکوه معلق چو دودیست بر اوج کوه . نظامی .
حصار معلق . [ ح ِ رِ م ُ ع َل ْ ل َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حصار فیروزه . کنایت از آسمان . ( مجموعه ٔ مترادفات ) ( آنندراج ) .
گنبد تیزگشت . [ گُم ْ ب َ دِ گ َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : پراندیشه از گنبد تیزگشت که فردا به سر بر چه خواهد گذشت . نظامی .
آسمان واژه ای پارسی است: در شاخه آرین: در ریخت پارسی اوستایی: ASMAN در ریخت پارسی دوران باستان: ATHANGAINA در ریخت پارسی پهلوی: ASMĀN در ریخت کردی: ESMAN در ریخت پشتو: ĀSMĀN در ریخت سانسکریت: ASHMAN, ĀSMAN ... [مشاهده متن کامل]
همچنین واژگان همریشه دیگر زبان های هند و اروپایی ( مشاهده در پایین ) پَسگشت ( =مرجع ) : برگه63 از نبیگِ ( فرهنگ ریشه های هند و اروپایی زبان پارسی )
عالم بالا. [ ل َ م ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آسمان . ( ناظم الاطباء ) .
گمان می کنم اینگونه باشد آ پیشوند منفی ساز زم ( سَم ) به معنای زمین آ زَم ( آسَم ) یعنی زمین نه ان واژگان جمع در پارسی است. آسمان یعنی تمام جاهایی که روی زمین نیست. یا اینگونه هم می تواند باشد ... [مشاهده متن کامل]
آ پیشوند منفی ساز سم، زم به معنای سرما و جای سرد آسم یعنی جای گرم ان واژگان جمع است. آسمان یعنی جایی که همه گرما از آن می آید. بستگی به قدمت واژه دارد، اما به نظرم یکی از این دو گونه است. شاید هم هردو معنی را هم زمان باهم داشته باشد، چون خود واژه زمین هم به معنای جای سرد است.
سبز میدان . [ س َ م َ / م ِ ] ( اِمرکب ) کنایه از آسمان . ( ناظم الاطباء ) ( استینگاس ) .
لاجوردی طبق ؛ کنایه است از آسمان : چنان نادر افتاده در روضه ای که برلاجوردی طبق بیضه ای. سعدی.
طشت سرنگون ؛ کنایه از آسمان : چند خونهای هرزه خواهی ریخت زیر این طشت سرنگون بلند. خاقانی. - کاسه سرنگون ؛ کنایه از آسمان : زهر است مرا غذای هرروزه زین کاسه سرنگون فیروزه. خاقانی.
گنبد بیستون ؛ کنایه از آسمان. ( یادداشت مؤلف ) : او راست بنای بیستونی این گنبد گرد گرد اخضر. ناصرخسرو.
روضه فیروزه رنگ ؛ کنایه از آسمان. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از برهان ) .
کبود حصار. [ ک َ ح ِ ] ( اِ مرکب ) بمعنی کبود تشت است که کنایه از آسمان باشد. ( برهان ) . کبود حصار. کبود طشت . کنایه از آسمان است . ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ) . آسمان اول . ( مؤید الفضلاء ) . آسمان . ( مجموعه ٔ مترادفات ص 10 ) : ... [مشاهده متن کامل]
گذشت عمری تا زیر این کبود حصار بجرم آدم ماضی مطیع برزگرم . سنائی . دیده بانان این کبود حصار روز کورند یا اولوا الابصار. خاقانی .
چادر نیلاب کرده ؛ کنایه از آسمان . ( فرهنگ فارسی معین ) : نام مردی کی نشیند بر تو تا از روی طمع چون زنان در زیر این نیلاب کرده چادری . خاقانی ( از فرهنگ فارسی معین ) .
قدح لاجوردی. [ ق َ دَ ح ِ ج ِ وَ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان باشد. ( برهان )
پرده نیلگون ؛ کنایه از آسمان است. ( برهان ) .
سایبان فلک ؛ کنایه از آسمان : بپرهیز از این سایبان فلک بسی داند این سایه مکر و حیل. ناصرخسرو.
نیم خایه چرخ ؛ کنایه ازآسمان است : ای چتر توزیر سایه چرخ زردی ده نیم خایه چرخ. خاقانی ( ازانجمن آرا ) .
سپهر ازرق. [ س ِ پ ِ رِ اَ رَ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان : نیست همتای تو در ظل سپهر ازرق این نه زرقست بدین گفته نیَم زرق فروش. سوزنی.
خیمه زنگاری کنایه از آسمان
کبود غدیر. [ ک َ غ َ ] ( اِ مرکب ) آبگیر کبودرنگ. || کنایه از آسمان است. ( مجموعه ٔ مترادفات ص 11 ) . کبود حصار. کبود طشت : ز مهر زورق سیمین ماه بر خورشید هزار چشمه ٔسیماب از این کبود غدیر. سعدی ( از مجموعه ٔ مترادفات ) . و رجوع به کبود طشت و کبود تشت شود.
کبود ایوان. [ ک َ اَی ْ / اِی ْ ] ( اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : شنگرف ز اشک من ستاند صورتگر این کبود ایوان. خاقانی.
- ایوان قدس ؛ کنایه از آسمان است : بگذران مرکب از سپهر بلند درکش ایوان قدس را بکمند. نظامی ( هفت پیکر ص 10 ) .
قندیل دو سر کنایه از آسمان است
عالم بالا
سرای هفت رخشان کنایه از آسمان
پیمان: در پهلوی ساسانی پتمان patmān و در اوستائی پَتی مانَ بوده است. دشمن: در پهلوی دوشمِن dušmen و دوژمِن duhmen بوده است. ستاک واژه من به چم اندیشه است و همان است که در " مَنِش " و" مینو" نیز دیده می آید و در ریخت مان در " گمان" و "هومان". دُش یا دُژ پیشاوندی است وارونه ی" بِه" و هو که معنای واژه را از نیک به بد وا می گرداند. " دشمن" در چم ریشه ای، بدمنش و بداندیش است وارونه ی بهمن به معنی بهمنش و نیک اندیش. ... [مشاهده متن کامل]
نریمان : narimān در اوستایی به چم نر منش، مرد سرشت و دلیر و پهلوان پشیمان: در پهلوی پَشِمان pašēmān است. بنونیست ایرانشناس مصری تبار فرانسوی این واژه را برآمده از پاتیش مانَه pātiš - māna دانسته است، به چم جان یا اندیشه ای که به خویشتن باز می گردد پشمک: پشم ( در پهلوی ساسانی به همین ریخت و چم به کار میرفته: pašm ) و پسوند ک تشابه سامان: در پهلوی ساسانی به دو شکل sahmān و sāmān بکار میرفته که همین چم را دارا بودند. سازمان : با همین گویش ( sāzmān ) در واژه نامه پهلوی موجود است و به مانای ساختن ، نظم و ترتیب میباشد. دانش: در پهلوی دانشن dānišn بوده است بهره: در پهلوی در ریخت بهرکbahrak بکار می رفته است و ریختی پساوندی از بهر است. ریختی دیگر از بهر، بَخْر است که با در هم ریختگی و جابجایی آوایی در ریخت بَرْخ مانده است ریسمان: در پهلوی rasan و ristak بوده با ایجاد پویه ریسیدن به ریسمان دگرگون شده. فرمان: در پهلوی فرَمان framān بوده است مانا: از بن مضارع ماندن و آ تشکیل شده و صفت مشبهه ساخته است. به چم همیشگی و جاویدان و ماندنی است. در معنای پهلوی به معنای مانند به کار رفته است. یادگار: در پهلوی ساسانی اَیاتگار ayātgār بوده است. روزگار: در پهلوی رُچگار rōğgār بوده است. مانند: در پهلوی ماناmana. ماندن: پارسی باستان و اوستا، من ( انتظار کشیدن ) . پهلوی، مانیشتن، مانیشن māništan، mānišn مانتو: فرانسوی واژه نامه پارسی پهلوی دیوید مکنزی نامه ی باستان ، میر جلال الدین کزازی
آسمان: در پهلوی ساسانی آسمان āsmān و به همین چم بوده. قهرمان: این واژه در پهلوی ساسانی کوهرومان kuhr - u - mān به چم فرد کار اندیش و چاره یاب بوده. خانه: پارسی باستان ( هخامنشی ) : کانا kānā ... [مشاهده متن کامل]
پارسی میانه ( پهلوی ساسانی ) : خانک xānak پارسی نوین: خانه xāne خانوار: خانه وار ( وار به چم دارنده: امیدوار، سوگوار ) خانواده: خانه واده ( واده پسوند نسبیت اوستایی: کِواده، نواده:نوه واده ) خانمان: خانه مان ( در پهلوی نیز به کار میرفته: xānmān ) مان [فرهنگ معین]: ۱. اسباب و اثاثیه خانه ۲. مثل و مانند ۳. خانه ۴. به صورت پسوند در کلمات مرکب آید و به معنی محل، جا و خانه ۵. در بعضی کلمات به معنی "منش" و "اندیشه" آید: شادمان، قهرمان . ۶. از ریشه فعل اسم معنی ( اسم مصدر ) دودمان: در پهلوی دوتک مان dutak - mān بوده که از دوده ( dutak ) به چم خوانواده و نسب، و مان mān به چم جا و خانه ساخته شده.
Aseman
آسمان به عبری :השמים ( hashamaim ) آسمان به عربی : السماء ( alsama )
آفرین ماشوخیا. متن منطقی نوشتی. این خوبه.
کلمه atman یا آتمان به زبان سانسکریت به معنای روان می باشد. هندوان و بوداییان معتقدند که کیهان ظهور برهمان است و آتمان روان او و روان های موجودات زنده ذراتی از روان کل بر همان می باشند و پس از حلول های زنجیره ای در پایان دوباره به آتمان برهمان می پیوندند و پس از یکی شدن با او به رستگاری و حالت نیروانا یا آرامش کامل می رسند. البته به احتمال قوی واژه " آتم " در اصل به معنای عامل تنفس یا عامل عمل دم و بازدم می باشد و پسوند " ان " نشانه جمع. و ارگان ریه یا شُش ابزاری است که عامل تنفس یا روان از آن استفاده می نماید که تن را زنده نگه دارد. ... [مشاهده متن کامل]
لذا احتمالا بین آتمان به زبان سانسکریت و آسمان به زبان فارسی یک قرابت و نزدیکی وجود دارد. آسمان را میتوان بصورت : آسم ان نوشت. پسوند " ان " در این جا هم نقش جمع را بازی میکند. بیماری آسم یا تنگی نفس احتمالا ریشه در همین کلمه دارد و خود این کلمه همان تنفس یا دم و بازدم معنی میدهد. و منظور از دم و بازدم همان عمل بازو بسته شدن است. لذا آسمان جمع عمل باز و بسته شدن است. طبق نظریه علمی مه بانگ آسمان یا فضای سه بعدی کیهانی دارای استعداد باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض می باشد و حدود ۱۴ میلیارد سال پیش شروع به انبساط نموده است.
پروین ثریا فلک گردون
اگه کسی تونست از طریق نظریه های ریشه شناسان بزرگ جهان نه خاورمیانه ای این معنی رو ثابت کنه. قبوله. در موقعی پذیرفته میشه که اثبات بشه. چونکه یه زبانشناس خودمانی اینوگفته که قبول نیست. هر کشوری دوست داره ... [مشاهده متن کامل]
کلمات به زبان اون کشور برگرده. چینی ها توی خودشون می گن که کلمات همه به ما بر می گرده. هندی ها هم همینطور. همچنین عرب ها و همسایگانش هم همینطور. در زبان تعصبی نباشید. دنبال حقایق باشید. ایرانی ها خیلی با هوش بودند. ممکن نیست که این کلمه چنین معنی بدهد. حتما معنای پربار تری دارد که ممکن است برای تفسیر آن چندین صفحه نوشته بشود.
سنگ آسیاب را آس می گویند و این سنگ دایره ای است، آسمان یعنی مانند آس، علم و آگاهی نامگذار آسمان را نشان می دهد.
واقعا تمام معانی که گفته شد همش اشتباست. این همه کتاب است بیشتر مطالعه کنید. آخه آسمان چطور می شه سنگ اینو از استاد کزازی انتظار نداشتم.
سپهر
آس ِِ مان اگر فرض کنیم واژه پاسور به معنی پایین باشد و آسور به معنی بالا باشد و آس مخفف واژه آسور به معنی بالا باشد مثلا اگر این فضای بالایی برای یک نفر بود میتوانست ( آسم ) باشد میتوان در معنی آن نتیجه گرفت که چون فضای بالایی مال همه و مشترک با همه آدم ها بوده پسوند ( ِ مان ) ... [مشاهده متن کامل]
گرفته مانند کتابمان یا سرزمینمان و شده ( آسمان ) یعنی بالایی که برای ماست یا بالایی که برای همه ی ما است.
آسمان از ترکیب آس مان است. آس به معنای ابزاری برای آرد کردن گندم و مانند آن است و آسیاب به معنی آس که با آب کار کند یا آسیاباد که با باد حرکت کند. و مان پسونود شباهت است. یعنی مانند آس. و ترکی هم نیست و فارسی اصیل است
سپهر، سما، طارم، عرش، فلک، کرسی، گردون، فضا، هوا
رنگ آسمان تراشیدن: کار بیهوده و تمنای غیر ممکن کردن ، در بیت زیر ایهاماً رنگ و آبروی آن ماه رخسار را از میان بردن . گفت امشب به بوسه قانع باش بیش از این رنگ آسمان متراش ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 508 )
به بیست و هفتمین روز هر ماه در گاهشمار و گاهنامه پارسی آسمان روز گویند.