استطاعت

/~estetA~at/

    pocketbook
    wherewithal
    (pecuniary) ability or means

فارسی به انگلیسی

استطاعت خرید ان را ندارم
i cannot afford to buy that.

استطاعت داشتن
afford

مترادف ها

ability (اسم)
توانایی، قابلیت، شایستگی، لیاقت، استطاعت، صلاحیت، سررشته

پیشنهاد کاربران

ساز و نوا
استعداد. توانایی.
داشتن موقعیت برای استفاده از فرصت اطاعت کردن ( بندگی کردن ) . پس باید، موقعیت ( مثلا مالی ) وجود داشته باشد که از فرصتی که پیش آمده یا خواهد آمد استفاده کرد. مثلا، حج یکی از فروع دین است ( واجب نیست ) ، به این معنی که، هم موقعیت وهم فرصت وجود داشته باشد.
قادر بودن از لحاظ مالی
مثال: آن خانه بسیار گران بود؛ استطاعت خریدش را نداشتم.
اِستِطاعَت: ١. توانایی، نیرو
۲. سرمایه، توانگری
۳. ( اسلام ) نیرو و توانایی برایِ انجامِ برخی از دستورهایِ دینی
اگر ماضی در نظر بگیریم به معنای《 توانست》 خواهد بود.
باید استطاعت را واضح معنی کرد
یسار