اجنبی

/~ajnabi/

    alien
    foreigner
    strange
    stranger

فارسی به انگلیسی

اجنبی ترسی
xenophobia

مترادف ها

foreigner (اسم)
بیگانه، خارجی، غریب، اجنبی

stranger (اسم)
بیگانه، غریب، اجنبی

barbarian (صفت)
بیگانه، اجنبی

foreign (صفت)
خارج، خارجه، بیگانه، خارجی، اجنبی، ناجور، بیرونی، غریبه، نا مناسب

strange (صفت)
غیر عادی، خل، بیگانه، خارجی، غریب، عجیب، عجب، اجنبی، نامعلوم، غریبه، ناشناس، نااشنا

پیشنهاد کاربران

اجنبی: در فرهنگ عربی - فارسی لاروس، اجنبی از فعل اجنب ajnaba به جنوب رفت یا باد جنوب به او رسید، از او دوری گزید یا کناره گرفت معنی شده است. این واژه در فرهنگ های عربی العین ( قرن دوم هجری ) ، مفردات (
...
[مشاهده متن کامل]
قرن چهارم ) ، لسان العرب ( قرن هفتم ) ، مجمع البحرین و تاج العروس ( قرن یازدهم ) و اقرب الموارد ( قرن سیزدهم ) نیامده است. در فرهنگ سنسکریت - فرانسه ژراد اوئه Gerard Huet در پایان واژه ی اَجناتی ajnāti ( بیگانه، اجنبی ) نوشته شده است: هندی اجنبِی ajnabey. این پژوهشگر فرانسوی، اجنبی را هندی دانسته و نه عربی؛ و با توجه به این که اجنبی در فرهنگ های قدیمی عربی نیامده است، این واژه از سنسکریت و هندی به عربی رفته و در آن زبان جمع آن به صورت اجانب آمده است.

" آن وَر تَر ":اجنبی.
پایهء اجنبی جَنب است که فارسی است وبسیاری از بُندار ها وزن و لفظشان هردو فارسی است. اولاتری. آن ورتری.
اجانب
اَجْنَبی، به افرادِ مقیم کشوری گویند که تابعیت انتسابی یا اکتسابی آن را ( هنوز ) ندارند و در آن کشور و به لحاظ حقوقی به آنها بیگانه گفته می شود و با اتباع آن کشور از لحاظ دارا شدن حقوق و تکالیف اختلاف ها و تفاوت ها است.
اجنبی :بیگانه غریب