دیکشنری فارسی به عربی با حرف ب - صفحه 51

دیکشنری مترجم بپرس

فهرست واژگان در دیکشنری فارسی به عربی با حرف ب - صفحه 51

به شهادت رسید به شکم فرو بردن به صفر رسیدن به طرف به طول انجامید به طول کشید به عاریت گرفت به عقب به عقب انداخت به عقب برگشت به عقب برگشتن به علا ءم رمزی مخابراتی گوش دادن به عهده گرفت به فرزندی پذیرفتن به فریاد رسید به فکر افتاد که به قدر استطاعتم به قدر توانم به قدر وسعم به قدرت رسید به قطعات تقسیم کردن به گرد هم اوردن به گردن گرفت به لانه پناه بردن به لباس مبدل در امدن به لرزه افتاد به محلی تردد کرد به مخاطره انداختن به مرادش نرسید به مسوولین ابلاغ داد به مسوولین اطلاع داد به مسوولین رساند به مقام نخست رسید به مقصود نرسید به موجودی افزودن به میراث بردن به میل خود رفتار کردن به نتیجه رسیدن به نخ کشیدن به نزاع انداختن به نسبت به نقطه اوج رسیدن به نیترات تبدیل کردن به نیکوترین روش به هدف نزد به هم ریختن به هم زد به هنجار به هوش امد به هوش امدن

47 48 49 50 51 52 53 54 55 56