zonked


(خودمانی)، مست و خراب، سیاه مست، (مواد مخدر) لول، نشئه، از خود بی خود

جمله های نمونه

1. We were really zonked after our long journey.
[ترجمه Shadi] ما پس از سفر طولانی مدت مان واقعا خسته بودیم.
|
[ترجمه گوگل]ما بعد از سفر طولانی مان واقعاً در zonked بودیم
[ترجمه ترگمان]ما واقعا دنبال یه سفر طولانی بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was zonked by the sudden accident.
[ترجمه گوگل]بر اثر تصادف ناگهانی او را زیر پا گذاشت
[ترجمه ترگمان]تصادف ناگهانی او را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Tranquilizers zonked her out.
[ترجمه گوگل]داروهای آرام بخش او را بیرون انداختند
[ترجمه ترگمان] tranquilizers \"اونو آزاد کرده\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I feel utterly zonked.
[ترجمه گوگل]احساس می کنم کاملاً درهم ریخته شده ام
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم کاملا گیج شده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I could tell they were both zonked last night.
[ترجمه گوگل]می توانم بگویم که هر دوی آنها دیشب زونک شده بودند
[ترجمه ترگمان]می توانستم بگویم که دیشب هر دو با هم حرف می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's a zonked nirvana with demons underneath; a fragile state that can't help but break apart on the very next song.
[ترجمه گوگل]این نیروانای زونک شده با شیاطین در زیر است حالت شکننده ای که نمی تواند در آهنگ بعدی از هم بپاشد
[ترجمه ترگمان]این یک nirvana است که در زیر آن موجودات شیطانی وجود دارد؛ یک حالت شکننده که نمی تواند کمک کند، اما در آهنگ بعدی می تواند از هم جدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. People who get zonked, hypertension and cardiopathy can't into the house.
[ترجمه گوگل]افرادی که دچار زونک، فشار خون بالا و کاردیوپاتی می شوند نمی توانند وارد خانه شوند
[ترجمه ترگمان]کسانی که با فشار و فشار وارد خانه می شوند و cardiopathy و cardiopathy نمی توانند وارد خانه شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Bobby wanted to stay up to watch the late night movie, but he zonked out five minutes after it started.
[ترجمه گوگل]بابی می خواست بیدار بماند تا فیلم آخر شب را تماشا کند، اما پنج دقیقه بعد از شروع آن فیلم را ترک کرد
[ترجمه ترگمان]بابی می خواست تا دیروقت بیدار بماند و فیلم شب را تماشا کند، اما پنج دقیقه بعد از شروع کار اخراج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Without you, life is just the pits, my disposition's on the fritz, my patience is pooped, my nerves are zonked.
[ترجمه گوگل]بدون تو، زندگی فقط چاله هاست، حال و هوای من در حال فروپاشی است، صبرم به پایان رسیده، اعصابم به هم ریخته است
[ترجمه ترگمان]بدون تو، زندگی فقط the، خلق و خوی من درست است، شکیبایی من خراب است، اعصاب من zonked است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The British and Chinese experience with addictive drugs are cited, and we are supposed to picture scores of people lying around in the street, zonked out of their minds.
[ترجمه گوگل]تجربه بریتانیا و چین در مورد مواد اعتیاد آور ذکر شده است، و ما قرار است تعداد زیادی از مردم را که در خیابان ها دراز کشیده اند و از ذهنشان خارج شده اند، تصویر کنیم
[ترجمه ترگمان]تجربه بریتانیا و چین با مواد مخدر اعتیاد آور مطرح شده است و ما قرار است ده ها نفر را که در خیابان افتاده و از ذهن خود بیرون می کشند را تصویر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) exhausted; high (e.g. on drugs); hit ("zonked on the head")
if you are zonked or feel zonked, you are completely exhausted; an informal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس