zonk out
(خودمانی) 1- بیهوش شدن، از حال رفتن، از پا افتادن 2- از هوش بردن، بیهوش کردن، گیج کردن
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
ناگهان خواب رفتن یا به طور کامل خسته شدن.
... [مشاهده متن کامل]
رسیدن به حالتی از خستگی شدید که در آن شخص دیگر نمی تواند بیدار بماند یا کار کند.
مثال؛
مترادف: Crash, conk out, pass out
متضاد: Wake up, stay alert, be active
فرو رفتن در خواب عمیق و آرام. دلالت بر حالت خواب آلودگی یا خستگی ناگهانی و کامل دارد.
... [مشاهده متن کامل]
مثال؛
بیهوش شدن , بیهوش کردن ( خستگی , مواد )
– He zonked out in front of TV
– As soon as I got home last night I immediately zonked out
– Tranquilizers zonked her out
خواب رفتن، خواب گرفتن