🔹 معادل فارسی پیشنهادی:
تمرکز کردن / دقیق شدن روی چیزی / متمرکز شدن
🔹 مثال ها:
The sniper zoned in on his target with perfect accuracy.
تک تیرانداز با دقت کامل روی هدفش متمرکز شد.
... [مشاهده متن کامل]
I need to zone in on this report to finish it before the deadline.
باید روی این گزارش تمرکز کنم تا قبل از مهلت تحویل دهم.
When she’s painting, she completely zones in and loses track of time.
وقتی نقاشی می کند، کاملاً تمرکز می کند و زمان را فراموش می کند.
🔹 مترادف ها:
Focus on – Concentrate on – Zero in on – Hone in on
تمرکز کردن / دقیق شدن روی چیزی / متمرکز شدن
🔹 مثال ها:
تک تیرانداز با دقت کامل روی هدفش متمرکز شد.
... [مشاهده متن کامل]
باید روی این گزارش تمرکز کنم تا قبل از مهلت تحویل دهم.
وقتی نقاشی می کند، کاملاً تمرکز می کند و زمان را فراموش می کند.
🔹 مترادف ها: