zonal

/ˈzoʊnl̩//ˈzəʊnl̩/

معنی: غشایی، جداری، ناحیه ای، منطقهای
معانی دیگر: وابسته به ناحیه یا منطقه، مداری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: zonally (adv.)
(1) تعریف: of, pertaining to, or associated with a zone or zones.

(2) تعریف: divided or made into zones.

جمله های نمونه

1. It can only be met if zonal governments connect through all-planetary councils.
[ترجمه گوگل]تنها در صورتی امکان پذیر است که دولت های منطقه ای از طریق شوراهای تمام سیاره ای به یکدیگر متصل شوند
[ترجمه ترگمان]تنها در صورتی می توان دید که دولت های منطقه ای از طریق شوراهای میان سیاره ای به هم متصل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They suggest that tropical forests be translated into zonal parks or exchanged for poor-world debts.
[ترجمه گوگل]آنها پیشنهاد می کنند که جنگل های استوایی به پارک های منطقه ای تبدیل شوند یا با بدهی های جهان فقیر مبادله شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها پیشنهاد می کنند که جنگل های گرمسیری به پارک های منطقه ای ترجمه شوند و یا برای بدهی های فقیر جهان مبادله شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The more sophisticated variants on zonal systems, which change by time consumed or distance travelled, have far greater possibilities.
[ترجمه گوگل]انواع پیچیده‌تر در سیستم‌های منطقه‌ای، که بر اساس زمان مصرف شده یا مسافت طی شده تغییر می‌کنند، امکانات بسیار بیشتری دارند
[ترجمه ترگمان]انواع پیچیده تر سیستم های منطقه ای، که با زمان مصرف شده و یا مسافت سفر تغییر می کنند، احتمالات بسیار بیشتری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The zonal administrators would co-ordinate policies and plans, thus reducing pressure of work on ministries in Thimphu.
[ترجمه گوگل]مدیران منطقه سیاست ها و برنامه ها را هماهنگ می کنند، بنابراین فشار کار بر وزارتخانه ها در تیمفو کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]مدیران منطقه ای سیاست ها و برنامه ها را هماهنگ می کنند و در نتیجه فشار کار بر وزارتخانه ها در Thimphu را کاهش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Only the first two zonal harmonics were included.
[ترجمه گوگل]فقط دو هارمونیک منطقه ای اول گنجانده شد
[ترجمه ترگمان]تنها دو harmonics first در آن گنجانده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This paper analyses the reason for forming the zonal carbonide, the factors which have influenced on manifesting the zonal carbonide.
[ترجمه گوگل]در این مقاله علت تشکیل کربنید ناحیه ای، عواملی که در تظاهر کربنید ناحیه ای تأثیر داشته اند، تحلیل می شود
[ترجمه ترگمان]این مقاله دلیل تشکیل the منطقه ای را تجزیه و تحلیل می کند، عواملی که بر این امر تاثیر می گذارند که carbonide منطقه ای را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Efficient calculating method for zonal polynomials is the key of good approximation for hypergeometric function with matrix argument.
[ترجمه گوگل]روش محاسبه کارآمد برای چند جمله ای های ناحیه ای، کلید تقریب خوب برای تابع ابر هندسی با آرگومان ماتریس است
[ترجمه ترگمان]روش محاسبه موثر برای چندجمله ای ناحیه ای، کلید تقریب خوبی برای تابع hypergeometric با آرگومان ماتریس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The sandy vegetation in regional zonal vegetation has little to do with groundwater depth, however the wetland vegetation in azonal vegetation is much related to groundwater.
[ترجمه گوگل]پوشش گیاهی شنی در پوشش گیاهی منطقه ای ارتباط چندانی با عمق آب زیرزمینی ندارد، با این حال پوشش گیاهی تالاب در پوشش گیاهی آزونال ارتباط زیادی با آب های زیرزمینی دارد
[ترجمه ترگمان]پوشش گیاهی ماسه ای در پوشش گیاهی منطقه ای اندک ارتباطی با عمق آب های زیرزمینی دارد، با این حال پوشش گیاهی تالاب در پوشش گیاهی azonal بسیار با آب های زیرزمینی مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Zonal circulation across 52 W in the North Atlantic.
[ترجمه گوگل]گردش منطقه ای در عرض 52 W در اقیانوس اطلس شمالی
[ترجمه ترگمان]گردش خون در طول ۵۲ W در اقیانوس اطلس شمالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Zonal closure system allows for independent adjustment of the toe box to transition between hike and climb modes.
[ترجمه گوگل]سیستم بسته شدن منطقه ای امکان تنظیم مستقل جعبه پنجه را برای انتقال بین حالت های پیاده روی و صعود فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]سیستم بسته شدن zonal امکان تنظیم مستقل جعبه پنجه را برای گذار بین پیاده روی و بالا رفتن از مد مجاز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This paper also discussed the zonal principle of vegctational distribution and the problem of disposition of the measures in the heterogenetic habitat.
[ترجمه گوگل]این مقاله همچنین اصل منطقه ای توزیع گیاهی و مشکل قرارگیری اقدامات در زیستگاه هتروژنتیک را مورد بحث قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله همچنین در مورد اصل zonal توزیع vegctational و مساله disposition در زیستگاه heterogenetic بحث کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The zonal vegetation in this area is evergreen broad leaved forest.
[ترجمه گوگل]پوشش گیاهی منطقه ای این منطقه جنگلی همیشه سبز پهن برگ است
[ترجمه ترگمان]پوشش گیاهی منطقه ای در این منطقه، جنگل های انبوه همیشه سبز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The shape of heat store is simple with zonal distribution, shallow burial and large size.
[ترجمه گوگل]شکل ذخیره گرما ساده با توزیع ناحیه ای، دفن کم عمق و اندازه بزرگ است
[ترجمه ترگمان]شکل فروشگاه گرما با توزیع منطقه ای، دفن سطحی و اندازه بزرگ ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Based on the conception of zonal method, the total radiant exchange area for flame zone to surface zone of the diesel in-cylinder was derived.
[ترجمه گوگل]بر اساس مفهوم روش ناحیه ای، کل منطقه تبادل تابشی برای منطقه شعله به ناحیه سطح دیزل درون سیلندر استخراج شد
[ترجمه ترگمان]براساس مفهوم روش منطقه ای، کل منطقه تبادل درخشان برای ناحیه شعله برای منطقهی سطحی دیزل در سیلندر به دست آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The zonal structure of shoot apex of vitreous plantlets appeared different from normal potted plants and normal plantlets in mainly aberration occurring in corpus and tunica .
[ترجمه گوگل]ساختار ناحیه ای رأس ساقه گیاهچه های زجاجیه متفاوت از گیاهان گلدانی معمولی و گیاهچه های معمولی به نظر می رسد که عمدتاً در انحرافات در جسم و تن رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]ساختار منطقه ای راس shoot of plantlets متفاوت از گیاه گلدانی معمولی و plantlets طبیعی است که عمدتا در corpus و tunica رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غشایی (صفت)
cortical, dermal, membranous, velar, zonal, zonary

جداری (صفت)
zonal, zonary, parietal

ناحیه ای (صفت)
zonal, zonary, parochial, zonular

منطقه ای (صفت)
territorial, zonal, zonary, regional, zonular

تخصصی

[مهندسی گاز] ناحیه ای، منطقه ای
[آب و خاک] خک منطقه ای

انگلیسی به انگلیسی

• regional

پیشنهاد کاربران

بپرس