zombie

/ˈzɑːmbi//ˈzɒmbi/

معنی: ادم احمق، انسان زنده شد، خدایی بشکل مار، مارخدا
معانی دیگر: (مذهب برخی سیاهپوستان غرب افریقا و جزیره هائیتی) مار خدای، خدای افعی مانند، (در میان برخی سرخپوستان) قدرت به حرکت درآوردن اجساد مردگان، مرده جنبانی، جسد متحرک، (خودمانی) آدم عجیب و غریب، آدم نعش مانند، zombi مارخدا، خدایی بشکل مار در میان سر پوستان، روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: zombify (v.)
(1) تعریف: a spell or supernatural force that, according to voodoo belief and legend, can enter a corpse, return life to it, and then control its actions.

(2) تعریف: such a corpse, brought back to life.

(3) تعریف: (informal) one who acts like such a reanimated corpse.

(4) تعریف: a tall drink made of fruit juice mixed with various rums and liqueurs.

(5) تعریف: the snake god of various voodoo cults located in West Africa, Haiti, and certain parts of the southern United States.

جمله های نمونه

1. I walked around like a zombie for most of the day.
[ترجمه گوگل]بیشتر روز مثل یک زامبی راه می رفتم
[ترجمه ترگمان]بیشتر روز مثل یک زامبی راه می رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Without sleep you will become a zombie at work.
[ترجمه Clara] بدون خواب کافی سر کار، شبیه به زامبی ها میشی.
|
[ترجمه گوگل]بدون خواب در محل کار به یک زامبی تبدیل خواهید شد
[ترجمه ترگمان] بدون خواب تو سر کار یه زامبی میشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. One turns into a zombie in such circumstances.
[ترجمه گوگل]آدم در چنین شرایطی تبدیل به زامبی می شود
[ترجمه ترگمان]آدمی در چنین شرایطی به یک زامبی تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The old man disappeared out the door, a zombie come and gone.
[ترجمه گوگل]پیرمرد از در ناپدید شد، یک زامبی آمد و رفت
[ترجمه ترگمان]پیرمرد از در بیرون رفت، یک زامبی وارد شد و رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Only a zombie would risk a child's health by refusing to bend a rule.
[ترجمه گوگل]فقط یک زامبی با امتناع از تغییر یک قانون، سلامت کودک را به خطر می اندازد
[ترجمه ترگمان]تنها یک زامبی با امتناع از خم کردن یک قانون، سلامت کودک را به خطر می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I put up the antenna the zombie watched me from behind his clutter of uncovered food.
[ترجمه گوگل]آنتن را گذاشتم که زامبی از پشت انباشته غذای بدون پوششش مرا تماشا کرد
[ترجمه ترگمان]من آنتن را کنار گذاشتم، زامبی از پشت توده ای از مواد کشف شده مرا تماشا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You're like a zombie, to tell the truth.
[ترجمه گوگل]راستش شما مثل یک زامبی هستید
[ترجمه ترگمان]تو مثل یه زامبی هستی که حقیقت رو بگه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Terri, in the twilight world of the zombie, was writing the three words over and over again.
[ترجمه گوگل]تری، در دنیای گرگ و میش زامبی ها، این سه کلمه را بارها و بارها می نوشت
[ترجمه ترگمان]تری، در نیمه تاریک پشت زامبی، این سه کلمه را بارها و بارها روی بارها و بارها نوشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Or were they zombie bodies, specially bred and conditioned, and thus essentially unhuman?
[ترجمه گوگل]یا اینکه آنها اجساد زامبی بودند که مخصوصاً پرورش یافته و شرطی شده بودند و در نتیجه اساساً غیرانسانی بودند؟
[ترجمه ترگمان]یا حتی بدن زامبی ها، به طور خاص تولید کننده و منظم است، و در اصل اساسا unhuman؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Vologsky was like a zombie, existing on the outermost fringe of sentient life.
[ترجمه گوگل]ولوگسکی مانند یک زامبی بود که در بیرونی ترین حاشیه زندگی حساس وجود داشت
[ترجمه ترگمان]Vologsky مانند یک زامبی است که در بیرونی ترین حاشیه زندگی حساس موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Dead RisingDead. Nazi zombie mode in Call of Duty: World at War.
[ترجمه گوگل]Dead RisingDead حالت زامبی نازی در بازی Call of Duty: World at War
[ترجمه ترگمان]RisingDead مرده حالت زامبی نازی در ندای وظیفه: جهان در جنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But instead of being a zombie or a vampire, why not trick or treat dressed-up as Wall Street's most infamous con man.
[ترجمه گوگل]اما به جای اینکه یک زامبی یا یک خون آشام باشید، چرا با لباس پوشیدن به عنوان بدنام ترین مرد کلاهبردار وال استریت فریب نمی دهید یا رفتار نمی کنید
[ترجمه ترگمان]اما به جای اینکه یک زامبی یا یک خون آشام باشد، چرا که نه کلک و نه با لباس پوشیدن لباس مردانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. No. Casting Zombie on a Zombified character should cancel the status.
[ترجمه گوگل]خیر ریختن زامبی روی یک شخصیت زامبی شده باید وضعیت را لغو کند
[ترجمه ترگمان]No Zombie در مورد شخصیت zombified باید وضعیت را لغو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One zombie is let loose into this law - abiding scene to attack everybody.
[ترجمه گوگل]یک زامبی به این قانون رها می شود - صحنه ای که برای حمله به همه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک زامبی وارد صحنه - شده تا به همه حمله کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He looked like a zombie the morning after he went out drinking.
[ترجمه گوگل]او صبح روز بعد از بیرون رفتن و نوشیدن مشروب مانند یک زامبی به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]صبح روز بعد، مثل یک زامبی به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ادم احمق (اسم)
fool, galoot, birdbrain, snipe, zombie, dromedary, zombi, bufflehead, dotterel, poop, featherbrain, featherhead, softhead

انسان زنده شد (اسم)
zombie, zombi

خدایی بشکل مار (اسم)
zombie, zombi

مار خدا (اسم)
zombie, zombi

انگلیسی به انگلیسی

• walking dead, dead returned to life, dead body controlled by supernatural power; space cadet, term used for apathetic or drugged person (slang); mixed drink made of several kinds of rum or liqueur and fruit juice; snake god of voodoo religions (in west india, brazil and west africa); user that surfs the internet for hours and never seems to sleep or get tired; dormant program that is placed through the "backdoor" on a computer
if you refer to someone as a zombie, you mean that they seem completely unaware of things around them, and seem to act without thinking about what they are doing.

پیشنهاد کاربران

zombie ( n ) ( zɑmbi ) =a person who seems only partly alive, without any feeling or interest in what is happening
zombie
موجوداتی الکی که بیشتر برای کارتون ها و فیلم ها استفاده میشود اکثرا این موجودات از روی انسان ها ساخته شده اند 🧟🧟‍♀️🧟‍♂️
زامبی
مرده متحرک
انسان زنده شده
مَغزخوار.
زامبی.
زامبییدن = مانند زامبی رفتار کردن. مثل زامبی راه رفتن.
زامبی
بدن های مرده ای که زنده شدن
ناکارآمد
Dead body
zombie یا همون زامبی خودمون در اصل به معنی مرده ای که زنده شده یا مرده متحرک هست.
تو خیلی از فیلم ها و انیمیشن ها هم حتما شاهدش بودید😊
اما فلسفه زامبی برمیگرده به فرهنگ و افسانه های غربی و پیشینه ای توی ادبیات یا داستان های فارسی نداره.
زنده شدن مرده
مُرده نما
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس