3. The KFC advert was promoting the chain's Zinger Crunch salad and featured office workers singing inaudibly while eating the salad.
[ترجمه گوگل]تبلیغ KFC سالاد زینگر کرانچ زنجیره ای را تبلیغ می کرد و کارمندان اداری را نشان می داد که هنگام خوردن سالاد به طور نامفهوم آواز می خواندند [ترجمه ترگمان]یک تبلیغ KFC در حال ترویج سالاد Crunch chain بود و کارگران مطب در حالی که مشغول خوردن سالاد بودند به زحمت شنیده می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He always greeted me with a new zinger.
[ترجمه گوگل]او همیشه با یک زنگ جدید از من استقبال می کرد [ترجمه ترگمان] اون همیشه با یه \"لیمویی\" جدید بهم احترام میذاشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She opened the speech with a real zinger.
[ترجمه گوگل]او سخنرانی را با یک زنگ واقعی باز کرد [ترجمه ترگمان] اون سخنرانی رو با یه \"لیمویی\" واقعی باز کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Her resignation was a real zinger.
[ترجمه karami] استعفای او واقعا یک شک بود .
|
[ترجمه گوگل]استعفای او یک زنگ واقعی بود [ترجمه ترگمان] استعفای اون از \"zinger\" واقعی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The president's resignation was a real zinger.
[ترجمه گوگل]استعفای رئیس جمهور یک زنگ واقعی بود [ترجمه ترگمان]استعفای رئیس جمهور a واقعی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The panelists are left to compress their inquiries into one good zinger of a question.
[ترجمه گوگل]اعضای میزگرد باید پرس و جوهای خود را در یک سوال خوب جمع کنند [ترجمه ترگمان]هییت داوران برای فشرده کردن inquiries به یک سوال خوب از یک سوال باقی می مانند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. And, once he had everyone set up with the low key stuff, he unloaded a couple of surprise zingers.
[ترجمه گوگل]و هنگامی که همه را با چیزهای کم کلید آماده کرد، چند زنگ غافلگیرکننده را پیاده کرد [ترجمه ترگمان]و پس از آن که همه وسایل low را برداشتند، یکی دو نفر از آن ها را با حیرت بار دیگر خالی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• family name
پیشنهاد کاربران
در فرهنگ وبستر آمده: 1 : something causing or meant to cause interest, surprise, or shock 2 : a pointed witty remark or retort بذله گویی، شیرین زبانی، شوخی و خنده، بامزه بازی
mainly US informal a funny or clever remark عمدتاً انگلیسی امریکایی، غیر رسمی یک جمله خنده دار یا هوشمندانه، تیکه His humor gives him the ability to deliver a zinger.
جوک کمی بی ادبانه
( گویش عامیانه ) حرف تند و تیز، کلام دندان شکن، لطیفه
هوچی گر، دادوفریاد کننده، داد و بیداد کننده، جیغ کش، سروصدا کن