zesty

/zest//zest/

معنی: خوش مزه، با مزه، بارغبت
معانی دیگر: zesty خوشمزه

جمله های نمونه

1. The cottage was redolent with the zesty smell of lemon overlaying the more familiar tang of polish, wine and wood smoke.
[ترجمه گوگل]کلبه با بوی مطبوع لیمویی که روی لحن آشناتر لاک، شراب و دود چوب را پوشانده بود، مملو بود
[ترجمه ترگمان]کلبه پر از بوی خوش بوی لیمو ترش شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Dig in to chilli poppers (zesty large chillies oozing melted cheese) or chicken satay with curly fries.
[ترجمه گوگل]در پاپرهای چیلی (فلفل دلمه ای بزرگ که پنیر ذوب شده بیرون می ریزد) یا ساتای مرغ با سیب زمینی سرخ کرده فرو کنید
[ترجمه ترگمان]Dig در برابر فلفل چیلی (zesty فلفل چیلی)یا سس مرغ سرخ شده با سیب زمینی سرخ کرده، بگردید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Tasting Note: Dry fresh and zesty, with creamy, ripe tropical fruit, lime acidity and a soft easy drink character.
[ترجمه گوگل]نکته مزه: خشک تازه و خوش طعم، با میوه‌های استوایی خامه‌ای رسیده، اسیدی لیموترش و خاصیت نوشیدنی آسان
[ترجمه ترگمان]نکته: خشک و خشک خشک، با میوه استوایی رسیده، اسیدیته لیمو و یک کاراکتر ملایم نوشیدنی ساده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Description: This zesty, soy-based vegetarian alternative to the high-saturated-fat American BBQ staple contains hints of zucchini, red-bell pepper, garlic, onion, and even a couple of cheeses.
[ترجمه گوگل]توضیحات: این جایگزین گیاهی خوشمزه و مبتنی بر سویا برای باربیکیو آمریکایی با چربی اشباع بالا حاوی نکاتی از کدو سبز، فلفل دلمه ای قرمز، سیر، پیاز و حتی چند پنیر است
[ترجمه ترگمان]توضیح: این جایگزین گیاهی سویا که بر پایه سویا قرار دارد، شامل نشانه هایی از فلفل قرمز، فلفل دلمه ای قرمز، سیر، پیاز و حتی چند نوع پنیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is a zesty wine with zing and zip, good acidity and a fantastic array of aromas, predominately passionfruit, asparagus, cut grass and gooseberry.
[ترجمه گوگل]این یک شراب خوش طعم با زینگ و زیپ، اسیدیته خوب و مجموعه ای فوق العاده از عطرها، عمدتاً میوه شور، مارچوبه، علف بریده و انگور فرنگی است
[ترجمه ترگمان]شراب zesty با انرژی و زیپ، اسیدیته خوب و یک ردیف فوق العاده از بوهای معطر، passionfruit، مارچوبه، بریدن علف و انگور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The zesty pumpkin pie recipe joins others already on her site, like sweet potato salad with raisins and turkey with almonds and apricots.
[ترجمه گوگل]دستور غذای خوشمزه پای کدو تنبل به سایرین که قبلاً در سایت او هستند می پیوندد، مانند سالاد سیب زمینی شیرین با کشمش و بوقلمون با بادام و زردآلو
[ترجمه ترگمان]دستور غذا pumpkin pumpkin به دیگران هم اکنون به سایت او می پیوندد، درست مانند سالاد سیب زمینی شیرین با کشمش و بوقلمون با بادام و زردآلو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Displays zesty citrus and sherbet aromas on the nose and full-bodied apple and melon flavors with a creamy mouth feel.
[ترجمه گوگل]رایحه دلپذیر مرکبات و شربت را بر روی بینی و طعم سیب و خربزه کامل را با طعمی کرمی به دهان نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]طعم مرکبات و دسر مرکبات را در بینی و بوی پنیر سالم و طعم های میوه با دهان کرم نمایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Palate: Light-bodied, fresh and zesty. This wine displays lovely herbaceous and citrus flavours - a perfect blend of savoury and fruit characteristics on the palate.
[ترجمه گوگل]کام: سبک، شاداب و خوش طعم این شراب طعم های علفی و مرکباتی دوست داشتنی را نشان می دهد - ترکیبی عالی از ویژگی های مرزه و میوه در کام
[ترجمه ترگمان]palate: Light، bodied، تازه نفس و zesty این شراب flavours دوست داشتنی و herbaceous را به نمایش می گذارد که ترکیبی کامل از طعم و مزه میوه و میوه ها در ذائقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. " And white wines with a lively taste could be described as "crisp", "zesty" or "steely.
[ترجمه گوگل]و شراب‌های سفید با طعمی سرزنده را می‌توان به‌عنوان «ترد»، «مزه» یا «فلزی» توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]و شراب های سفید با مزه زنده می توانند به عنوان \"crisp\"، \"zesty\" یا \"steely\" توصیف شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A fruit-driven Chardonnay style with crisp acidity and zesty citrus and stone fruit balanced with a touch of oak.
[ترجمه گوگل]سبک Chardonnay مبتنی بر میوه با اسیدیته ترد و مرکبات و میوه های هسته دار و متعادل با لمس بلوط
[ترجمه ترگمان]یک سبک chardonnay ناشی از میوه با اسیدیته crisp و مرکبات، مرکبات و میوه های سنگی متوازن شده با یک تماس از چوب بلوط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The zesty lime, pink and blue accessories bring the look alive.
[ترجمه گوگل]اکسسوری های لیمویی خوش طعم، صورتی و آبی ظاهر را زنده می کند
[ترجمه ترگمان]آهک zesty، صورتی و آبی به نظر زنده می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This zesty and refreshing wine offers a freshly cut grass nose, herbaceous green bean.
[ترجمه گوگل]این شراب لذیذ و با طراوت، بینی علف تازه بریده شده، لوبیا سبز علفی را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این شراب شیرین و شیرین یک بینی علف خشک تازه و علف سبز ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sweet and zesty citrus fruits lead through the muskiness of authentic blanco tequila, which lingers on the palate with a touch of saltiness.
[ترجمه گوگل]مرکبات شیرین و خوش طعم به مشک بودن تکیلا بلانکو اصیل می‌رسند که با کمی شوری در کام باقی می‌ماند
[ترجمه ترگمان]مرکبات شیرین و شیرین مرکبات از طریق muskiness of blanco، که روی ذائقه با یک تماس of باقی می ماند، منجر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Straightforward, with its pure, clean, crisp fruit and zesty acidity. This is a light-bodied, fresh Macon for everyday drinking.
[ترجمه گوگل]ساده، با میوه های خالص، تمیز، ترد و اسیدی خوش طعم این ماکون سبک و تازه برای نوشیدن روزانه است
[ترجمه ترگمان]Straightforward، با میوه های پاک، تمیز، crisp و zesty این یکی از افراد سالم، ما کون، برای نوشیدن روزانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوش مزه (صفت)
yummy, delicate, luscious, piquant, savory, flavorous, tasty, palatable, delicious, toothsome, zesty, flavored, zestful, sapid, gustable, interesting, jestful

با مزه (صفت)
funny, tasty, zesty, racy, zestful, sapid

بارغبت (صفت)
zesty, zestful

انگلیسی به انگلیسی

• enthusiastic; spicy

پیشنهاد کاربران

وقتی توی اینستا و تیک تاک
میبینی
به معنیه اوبی یا اوا خواهر هست
This word is used to describe a feeling of liveliness or excitement. It often refers to a burst of energy or enthusiasm.
احساس سرزندگی یا هیجان.
اغلب به انفجار انرژی یا اشتیاق اشاره دارد.
مثال؛
...
[مشاهده متن کامل]

I had a zesty workout this morning.
Someone might say, “I’m feeling zesty today, let’s go on an adventure!”
In a food context, a person might say, “This salsa has a zesty flavor that really wakes up your taste buds. ”

۱. غذای ادویه دارِ خوش طعم
۲. بحال و هیجان انگیز ( محاوره ای )
۳. رفتارِ گِی وارانه ( رفتاری که در صورت مشاهده اش این سوال به ذهنتون میرسه آیا اون یارو گِیه؟ )
خوشمزه و لذیذ
وقتی یه غذایی پرادویه و تند هست ولی این طعم تندی و ادویه اش ناخوشایند نیست و طعم خوب و لذیذی داره
zesty : having an agreeably pungent taste
یه طعم تند خوشمزه
پر اشتیاق، پر شور
مهیج

بپرس