اسم ( noun )
مشتقات: zestful (adj.), zesty (adj.), zestfully (adv.), zestfulness (n.)
مشتقات: zestful (adj.), zesty (adj.), zestfully (adv.), zestfulness (n.)
• (1) تعریف: great pleasure; keen enjoyment; relish.
• مترادف: gusto, relish
• متضاد: apathy
• مشابه: �lan, animation, appetite, delight, elation, enjoyment, enthusiasm, exhilaration, exuberance, joie de vivre, joy, passion, pleasure, taste, verve, zeal
• مترادف: gusto, relish
• متضاد: apathy
• مشابه: �lan, animation, appetite, delight, elation, enjoyment, enthusiasm, exhilaration, exuberance, joie de vivre, joy, passion, pleasure, taste, verve, zeal
- The elderly woman's zest for living made her seem much younger.
[ترجمه گوگل] اشتیاق زن سالخورده به زندگی او را بسیار جوانتر نشان می داد
[ترجمه ترگمان] علاقه زنی مسن به زندگی باعث می شد که او جوان تر به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] علاقه زنی مسن به زندگی باعث می شد که او جوان تر به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He set to work on the project with great zest.
[ترجمه گوگل] او با ذوق و شوق زیادی روی این پروژه کار کرد
[ترجمه ترگمان] او با شور و شوق بسیار روی این پروژه کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او با شور و شوق بسیار روی این پروژه کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: sharpness or intensity of flavor.
• مترادف: nip, piquancy, pungency, tang
• متضاد: blandness
• مشابه: bite, flavor, kick, savor, spice
• مترادف: nip, piquancy, pungency, tang
• متضاد: blandness
• مشابه: bite, flavor, kick, savor, spice
- This salad dressing has a lot of zest!
[ترجمه گوگل] این سس سالاد مزه زیادی دارد!
[ترجمه ترگمان] این سس سالاد تراشه پوست بسیار زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این سس سالاد تراشه پوست بسیار زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: excitement; interest.
• مترادف: excitement, interest, spice
• مشابه: life, vitality, zip
• مترادف: excitement, interest, spice
• مشابه: life, vitality, zip
- This room used to be so dull; the new bright colors give it some zest.
[ترجمه گوگل] این اتاق قبلا خیلی کسل کننده بود رنگ های روشن جدید کمی به آن می بخشد
[ترجمه ترگمان] این اتاق به قدری کسل کننده بود که رنگ های روشن و روشن آن کمی شور و شوق به آن می بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این اتاق به قدری کسل کننده بود که رنگ های روشن و روشن آن کمی شور و شوق به آن می بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She bought a sexy red dress to add a little zest to her wardrobe.
[ترجمه گوگل] او یک لباس قرمز سکسی خرید تا کمی به کمد لباسش خوش بگذرد
[ترجمه ترگمان] اون یه لباس قرمز سکسی خریده که یه کم شور و شوق به کمدش اضافه کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون یه لباس قرمز سکسی خریده که یه کم شور و شوق به کمدش اضافه کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You should go out more and put some zest back into your life.
[ترجمه گوگل] شما باید بیشتر بیرون بروید و کمی شور و شوق را به زندگی خود بازگردانید
[ترجمه ترگمان] تو باید بیشتر بری بیرون و یکم شور زندگی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تو باید بیشتر بری بیرون و یکم شور زندگی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: the topmost layer of the peel of a lemon, lime, orange or other citrus fruit, often grated and used to add flavor to foods.
- The pie recipe calls for the zest of one lemon.
[ترجمه گوگل] دستور تهیه پای نیاز به پوست یک لیمو دارد
[ترجمه ترگمان] دستور پخت کیک خواستار تراشه پوست لیمو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دستور پخت کیک خواستار تراشه پوست لیمو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید