• (1)تعریف: the time at which a military attack or other operation is scheduled to begin.
• (2)تعریف: the time at which an important event is scheduled to start, or any crucial moment.
جمله های نمونه
1. It's five minutes to zero hour.
[ترجمه کاظم فرقانی] پنج دقیقه تا ساعت صفر باقی مانده است.
|
[ترجمه گوگل]پنج دقیقه تا ساعت صفر است [ترجمه ترگمان]پنج دقیقه تا صفر دقیقه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The resolution passed both houses before the zero hour and the President signed it.
[ترجمه گوگل]این قطعنامه قبل از ساعت صفر هر دو مجلس را تصویب کرد و رئیس جمهور آن را امضا کرد [ترجمه ترگمان]این تصمیم هر دو خانه را پیش از ساعت صفر تصویب کرد و رئیس جمهور آن را امضا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Well, it's almost zero hour for the graduation party.
[ترجمه گوگل]خب، تقریبا ساعت صفر برای جشن فارغ التحصیلی است [ترجمه ترگمان]خب، تقریبا هیچ ساعت برای جشن فارغ التحصیلی نداره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Zero hour for the bombers to take off was midnight.
[ترجمه گوگل]ساعت صفر برای پرواز بمب افکن ها نیمه شب بود [ترجمه ترگمان]ساعت صفر برای بمباران bombers، نصف شب بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The zero hour is fixed for midnight.
[ترجمه گوگل]ساعت صفر برای نیمه شب تعیین شده است [ترجمه ترگمان]ساعت صفر برای نیمه شب تعیین می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Zero hour is here; this is it.
[ترجمه گوگل]ساعت صفر اینجاست این است [ترجمه ترگمان]ساعت صفر اینجاست خودشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It was zero hour and the doctor began the operation on the man.
[ترجمه گوگل]ساعت صفر بود و دکتر عمل مرد را شروع کرد [ترجمه ترگمان]ساعت قبل بود و دکتر عمل را روی آن مرد شروع کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. When is the zero hour for the attack?
[ترجمه گوگل]ساعت صفر حمله چه زمانی است؟ [ترجمه ترگمان]ساعت صفر برای حمله چه زمانی است؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It was zero hour and the surgeon began the operation on him.
[ترجمه گوگل]ساعت صفر بود و جراح عمل او را آغاز کرد [ترجمه ترگمان]یک ساعت بود و جراح این عمل را روی او آغاز کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Zero hour for the bombers to take off will be midnight.
[ترجمه گوگل]ساعت صفر برای پرواز بمب افکن ها نیمه شب خواهد بود [ترجمه ترگمان]ساعت صفر برای بمب گذاران باید نیمه شب باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Zero hour is at midnight.
[ترجمه گوگل]ساعت صفر نیمه شب است [ترجمه ترگمان]ساعت صفر نیمه شب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. When I heard the postman dismount from his bicycle at the gateway, I knew it was Zero Hour.
[ترجمه گوگل]وقتی شنیدم پستچی از دوچرخهاش در دروازه پیاده میشود، فهمیدم ساعت صفر است [ترجمه ترگمان]وقتی شنیدم که پستچی از دوچرخه به طرف دروازه فرود آمد، می دانستم ساعت صفر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The operation on me began at 5 o'clock It's my zero hour.
[ترجمه گوگل]عمل بر روی من از ساعت 5 شروع شد ساعت صفر من است [ترجمه ترگمان]عملیات روی من ساعت ۵ شروع شد و ساعت صفر من بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Mansour al-Turki told AP in a phone call, "They had reached an advance stage of readiness and what remained only was to set the zero hour for their attacks. "
[ترجمه گوگل]منصور الترکی در یک تماس تلفنی به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت: «آنها به مرحله آمادگی اولیه رسیده بودند و چیزی که باقی مانده بود تعیین ساعت صفر برای حملات خود بود » [ترجمه ترگمان]منصور al به آسوشیتد پرس در یک تماس تلفنی گفت: \" آن ها به مرحله پیشرفت آماده باش رسیده بودند و آنچه باقی مانده بود تنها گذاشتن صفر ساعت برای حملاتشان بود \" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• hour of fitness, fateful hour, deciding hour zero hour is the time at which something such as a military operation is planned to begin.