1. He has caught the zeitgeist of rural life in the 1980s very well indeed.
[ترجمه گوگل]او به خوبی به زندگی روستایی در دهه 1980 توجه کرده است
[ترجمه ترگمان]او روحیه زندگی روستایی را در دهه ۱۹۸۰ بسیار خوب درک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The Zeitgeist has proved more powerful than her own undoubted moral fibre and the historical influence of her own Church and family.
[ترجمه گوگل]Zeitgeist از تار و پود اخلاقی بیتردید خودش و تأثیر تاریخی کلیسا و خانوادهاش قویتر است
[ترجمه ترگمان]این مساله به مراتب قوی تر از آن است که روح و نفوذ تاریخی کلیسای خود و خانواده خود را نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Some people believe that the effect of the Zeitgeist is invariably to weaken moral fibre and signal the downfall of the nation.
[ترجمه گوگل]برخی از مردم بر این باورند که تأثیر Zeitgeist همواره در تضعیف رشته اخلاقی و نشانه سقوط ملت است
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم بر این باورند که تاثیر the همواره تضعیف فیبر اخلاقی و نشانه سقوط ملت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Zeitgeist: The taste, outlook, and spirit characteristic of a period or generation.
[ترجمه گوگل]Zeitgeist: ذوق، نگرش و روحیه مشخصه یک دوره یا نسل
[ترجمه ترگمان]Zeitgeist: مزه، دید و روحیه یک دوره یا نسل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Now the zeitgeist has shifted 180 degrees, and freelance is no longer a synonym of freedom.
[ترجمه گوگل]اکنون زیتگایست 180 درجه تغییر کرده است و فریلنسری دیگر مترادف آزادی نیست
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر این طرز فکر (طرز فکر)به میزان ۱۸۰ درجه تغییر کرده است، و کار آزاد دیگر تابع آزادی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The prevailing Zeitgeist at the European Parliament is one of post-partisan consensus and a sort of soggy corporatism.
[ترجمه گوگل]Zeitgeist غالب در پارلمان اروپا یکی از اجماع پسا حزبی و نوعی شرکت گرایی خیس است
[ترجمه ترگمان]روش رایج در پارلمان اروپا یکی از اجماع پس از جنگ و نوعی of خیس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. "The zeitgeist is that sex is a modulatory factor and doesn't play a big role, " says Arthur Arnold, a professor of integrative biology and physiology at the University of California-Los Angeles.
[ترجمه گوگل]آرتور آرنولد، استاد زیست شناسی و فیزیولوژی یکپارچه در دانشگاه کالیفرنیا - لس آنجلس، می گوید: «عشق این است که رابطه جنسی یک عامل تعدیل کننده است و نقش مهمی ایفا نمی کند
[ترجمه ترگمان]آرتور آرنولد، استاد زیست شناسی منسجم و فیزیولوژی در دانشگاه کالیفرنیا - لس آنجلس می گوید: \" طرز فکر و طرز فکر این است که رابطه جنسی یک عامل modulatory است و نقش بزرگی بازی نمی کند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The title audacious but it captured the western zeitgeist.
[ترجمه گوگل]عنوان جسارت آمیز بود اما جذابیت های غربی را به خود جلب کرد
[ترجمه ترگمان]لقب جسور بود، اما طرز فکر و طرز فکر غربی را تسخیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Human full developments are the zeitgeist of socialist harmonious society.
[ترجمه گوگل]تحولات کامل بشری، زرق و برق جامعه هماهنگ سوسیالیستی است
[ترجمه ترگمان]تحولات کامل انسان روحیه جامعه هماهنگ سوسیالیستی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The Zeitgeist seems to be working for ' Admass '. So does most of what we read and what we hear.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد Zeitgeist برای «Admass» کار می کند بیشتر آنچه می خوانیم و می شنویم نیز همینطور است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که The برای Admass کار می کند بنابراین بیشتر آنچه که ما می خوانیم و چیزهایی که می شنویم انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The Zeitgeist of these centuries operated against the development of a pure science.
[ترجمه گوگل]Zeitgeist این قرون علیه توسعه یک علم ناب عمل می کرد
[ترجمه ترگمان]The این قرن ها علیه توسعه یک علم خالص عمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. GNOME Zeitgeist raises similar concerns.
[ترجمه گوگل]GNOME Zeitgeist نگرانی های مشابهی را مطرح می کند
[ترجمه ترگمان]برنامه گنوم نگرانی های مشابهی را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Or maybe Letterman, circa 199 occupies a different niche in the cultural zeitgeist.
[ترجمه گوگل]یا شاید لترمن، در حدود سال 199 جایگاه متفاوتی در ذات فرهنگی دارد
[ترجمه ترگمان]یا شاید لترمن، حدود ۱۹۹ نفر جایگاه متفاوتی در روحیه فرهنگی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. But those who fought for debt relief should not underestimate the success they have had in changing the zeitgeist.
[ترجمه گوگل]اما آنهایی که برای کاهش بدهی جنگیدند، نباید موفقیتی را که در تغییر شرایط به دست آورده اند دست کم بگیرند
[ترجمه ترگمان]اما آن هایی که برای رهایی از قرض مبارزه کردند، نباید موفقیت آن ها در تغییر طرز فکر و طرز فکر را دست کم بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید