zapped

جمله های نمونه

1. she zapped through the work in one hour
ظرف یک ساعت کلک آن کار را کند.

2. a storm zapped the coast
توفان کرانه را داغان کرد.

3. the police zapped them with tear gas
پلیس با گاز اشک آور حسابی خدمت آنها رسید.

انگلیسی به انگلیسی

• exhausted; drained; tired to the point of exhaustion

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی: بی انرژی / خسته / از پا افتاده / تحت تأثیر مواد
در زبان محاوره ای: داغون، برق گرفته، له شده، بی رمق
( مصرف مواد – فرهنگی ) : در زبان خیابانی، zapped ممکنه برای کسی استفاده بشه که تحت تأثیر مواد محرک یا روان گردان قرار گرفته—چه به صورت بیش فعالی، چه به صورت خستگی شدید بعد از مصرف.
...
[مشاهده متن کامل]

🔹 مترادف ها: drained / exhausted / fried / wiped out / burned out
🔹 مثال ها:
After working 12 hours straight, I was totally zapped.
بعد از ۱۲ ساعت کار مداوم، کاملاً از پا افتاده بودم.
He looked zapped after the party—probably too much drinking.
بعد از مهمونی کاملاً داغون به نظر می رسید—احتمالاً زیاد نوشیده بود.
That workout zapped all my energy.
اون تمرین همه ی انرژیم رو گرفت.

zapped ( exhausted ) . I am too zapped to help you right now
خسته و کوفته
implies that someone has felt a small bit of electricity
به این معنی است که شخصی مقدار کمی برق را احساس کرده است
informal, exhausted : He was zapped and it was only midday خسته
zapping Slang : to move, strike, stun, smash, kill, defeat, etc. suddenly and with great speed and force
Zapped out of mind
مخش تعطیل شده بود
به حساب کسی رسیدن
خسته، تخلیه شده