yucky

/ˈjəki//ˈjəki/

(خودمانی) بد، تنفرانگیز، تهوع آور

جمله های نمونه

1. They painted the bathroom a yucky green colour.
[ترجمه امیر علی] آن ها حمام را سبز تهوع آوری رنگ زدند
|
[ترجمه گوگل]آنها حمام را به رنگ سبز تلخ درآوردند
[ترجمه ترگمان]آن ها حمام را رنگ سبز رنگی زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The food was yucky.
[ترجمه Mmmm] غذا تهوع اور بود
|
[ترجمه Parmida] غذا بد مزه بود
|
[ترجمه گوگل]غذا خوشمزه بود
[ترجمه ترگمان] غذا حال بهم زن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I was fed up with the yucky mouldy silicone round the edge and reckoned a proper job should be done on it.
[ترجمه گوگل]من از سیلیکون کپک زده ی مزخرف دور لبه خسته شده بودم و فکر می کردم باید روی آن کار درستی انجام شود
[ترجمه ترگمان]من از آن سیلیکون و سیلیکون و این که یک کار درست حسابی باید انجام می شد، سیر شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Jake didn't watch the yucky parts where Kull kisses girls.
[ترجمه گوگل]جیک قسمت‌های بدجنسی که کول دخترها را می‌بوسد تماشا نکرد
[ترجمه ترگمان]جیک به جایی که کول دخترها رو میبوسه نگاه نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Dad frowns and says, "No, I think it's yucky. Why do you ask me this question? It's a silly question. "
[ترجمه گوگل]بابا اخم کرد و گفت: "نه، فکر می کنم بد است چرا این سوال را از من می کنی؟ این یک سوال احمقانه است "
[ترجمه ترگمان]بابا اخم می کند و می گوید: \" نه، من فکر می کنم این yucky چرا این سوال را از من می کنید؟ این یک سوال احمقانه است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Girls generally thought this yucky, but some boys thought it was pretty neat.
[ترجمه گوگل]دخترها عموماً فکر می‌کردند که این بدجنس است، اما برخی از پسرها فکر می‌کردند که بسیار تمیز است
[ترجمه ترگمان]دخترها معمولا این حال را به هم می دادند، اما بعضی از بچه ها فکر می کردند که این کار خیلی مرتب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Arch Deluxe ads showed kids making "yucky faces, " turning up their noses at the new adult burger.
[ترجمه گوگل]آگهی‌های Arch Deluxe به بچه‌ها نشان می‌داد که «چهره‌های بدجنس» می‌سازند، و دماغ‌های خود را در همبرگر جدید بزرگسالان بالا می‌کشند
[ترجمه ترگمان]Arch Deluxe نشان داد که کودکانی که چهره \"yucky\" را می سازند، بینی های خود را به سوی برگر بزرگ بزرگ سال تبدیل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Chef Tony Says: Be frugal! Use the yucky orange-colored oil when cooking for children or those with a severe head cold.
[ترجمه گوگل]سرآشپز تونی می گوید: صرفه جو باشید! هنگام آشپزی برای کودکان یا کسانی که سرماخوردگی شدید دارند از روغن نارنجی رنگی استفاده کنید
[ترجمه ترگمان](تونی)می گوید: صرفه جویی کنید! زمانی که برای کودکان و یا آن هایی که دچار سرماخوردگی شدید می شوند از روغن نارنجی رنگی استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The food in the restaurant is yucky.
[ترجمه گوگل]غذای رستوران خوشمزه است
[ترجمه ترگمان]غذا در رستوران yucky است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Tackle the yucky stuff and you should be able to detox it out of your life.
[ترجمه گوگل]با چیزهای مزخرف مقابله کنید و باید بتوانید آن را از زندگی خود سم زدایی کنید
[ترجمه ترگمان]tackle رو خراب می کنه و تو هم باید بتونی اونو از زندگیت پاک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Use the yucky orange-colored oil when cooking for children or those with a severe head cold.
[ترجمه گوگل]هنگام آشپزی برای کودکان یا کسانی که سرماخوردگی شدید دارند از روغن نارنجی رنگی استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که برای کودکان و یا آن هایی که دچار سرماخوردگی شدید می شوند از روغن نارنجی رنگی استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Dad frowns and says, "No, I think it's yucky.
[ترجمه گوگل]پدر اخم می کند و می گوید: «نه، فکر می کنم بد است
[ترجمه ترگمان]بابا اخم می کند و می گوید: نه، فکر می کنم حال بهم زنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The food served in this canteen tastes yucky.
[ترجمه گوگل]غذاهایی که در این سفره خانه سرو می شود طعم لذیذی دارد
[ترجمه ترگمان]غذاهایی که در این رستوران سرو کار می کردند مزه yucky داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dad frowns and says, No, I think it's yucky . Why do you ask me this questions?
[ترجمه گوگل]بابا اخم کرد و گفت: نه، فکر می کنم بد است چرا این سوال را از من می پرسی؟
[ترجمه ترگمان]بابا اخم می کند و می گوید: نه، فکر می کنم حال بهم زنه چرا این سوال ها رو از من می پرسی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The food in the school cafeteria is yucky.
[ترجمه گوگل]غذای کافه تریا مدرسه خوشمزه است
[ترجمه ترگمان]غذا در رستوران مدرسه yucky است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• disgusting, repulsive, offensive, gross (slang)

پیشنهاد کاربران

This term is used to describe something that is unpleasant, distasteful, or disgusting. It is often used by children or in a more lighthearted context.
چیزی که ناخوشایند، ناپسند یا منزجر کننده است. اغلب توسط کودکان یا در زمینه های غیر رسمی استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
A child might say, “I don’t want to eat broccoli, it’s yucky. ”
they might exclaim, “Ew, that’s so yucky!”
“I can’t stand the feel of it, it’s so yucky. ”

داودنوری
مترادف کلمه bland به معنی بدمزه
حال به هم زن/نفرت انگیز/چندش/منزجرکننده.
مثال:
yucky green - grey slushy cabbage
حال بهم زن
کوفتی
کثافت
چندش

بپرس