yourself

/jərˈself//jɔːˈself/

معنی: خودت، خود شما، شخص شما
معانی دیگر: (ضمیر انعکاسی و تاکیدی - دوم شخص مفرد و جمع) خودت را، از خودت، به خودت، خودتان را، از خودتان، به خودتان

بررسی کلمه

ضمیر ( pronoun )
حالات: yourselves
(1) تعریف: used to emphasize you.

- You yourself must write to them.
[ترجمه قیس الله] شما خودتان باید به آنها بنوسید
|
[ترجمه محمد] شما خودتان باید به آنها نامه بنویسی
|
[ترجمه alirza] شما خودتان باید به ان ها نامه بنویسی
|
[ترجمه به تو چه] شما باید خودتان به خود برینین
|
[ترجمه خودتان] چون شما خودتان پس شما خودتان
|
[ترجمه گوگل] خودت باید بهشون بنویسی
[ترجمه ترگمان] خودت باید به آن ها نامه بنویسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: used reflexively as the object of a verb or preposition.

- You should question yourself.
[ترجمه گوگل] باید از خودت سوال کنی
[ترجمه ترگمان] تو باید از خودت بازجویی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Look at yourself in the mirror.
[ترجمه ناهید] خودت رو درآینه نگاه کن
|
[ترجمه گوگل] به خودت در آینه نگاه کن
[ترجمه ترگمان] خودت رو توی آینه نگاه کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: your customary, healthy, or sane self.

- You're not acting like yourself today.
[ترجمه گوگل] امروز مثل خودت رفتار نمیکنی
[ترجمه ترگمان] امروز مثل خودت رفتار نمی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: oneself.

- If you drive a mile you will find yourself at the farm.
[ترجمه گوگل] اگر یک مایل رانندگی کنید، خود را در مزرعه خواهید دید
[ترجمه ترگمان] اگر یک مایل رانندگی کنی خودت را توی مزرعه پیدا خواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1.
خودت،خودتان

2. express yourself plainly
منظور خودت را به سادگی بیان کن.

3. persuade yourself that you will not fail
به خودت تلقین کن که ناکام نخواهی شد.

4. project yourself into the future
مجسم کن که در آینده هستی.

5. resign yourself to whatever god ordains!
به آنچه که خداوند مشیت می کند تسلیم شو!

6. seat yourself by the window and watch the rain
کنار پنجره بنشین و باران را تماشا کن.

7. sit yourself down and tell us what happened
قرار بگیر و بگو چه شد!

8. you yourself promised me
شما خودتان به من قول دادید.

9. bring yourself to do something
خود را وادار به انجام کاری کردن

10. don't belittle yourself
خودت را دست کم نگیر.

11. don't cut yourself when you shave
وقتی ریش می تراشی (صورت) خودت را نبر.

12. don't debase yourself by asking for money!
با درخواست پول خود را خوار و خفیف نکن !

13. don't overexert yourself
بیش از توان خود کوشش نکن،خودت را زیاد خسته نکن.

14. don't put yourself at their level!
خود را همردیف آنها نکن !

15. please make yourself comfortable!
لطفا راحت باشید!،منزل خودتان است !

16. be honest with yourself
نسبت به خودت (خودتان) صادق باش (باشید).

17. don't cry! compose yourself
گریه نکن ! خودت را جمع و جور کن !

18. get ahold of yourself and don't cry
خودت را کنترل کن و گریه نکن.

19. please don't disturb yourself
خواهش می کنم خود را ناراحت نکنید.

20. please, don't trouble yourself to rise
خواهش می کنم (خود را زحمت ندهید و) از جای خود بلند نشوید.

21. take care of yourself
از خودت مواظبت کن.

22. you must better yourself through education
باید از راه تحصیل خود را بهتر کنی.

23. you must rid yourself of these childish thoughts
تو بایستی خودت را از شر این افکار کودکانه آزاد کنی.

24. aren't you ashamed of yourself ?
(از خودت) خجالت نمی کشی ؟

25. you must first familiarize yourself with the new job
اول باید به این شغل جدید آشنا بشوید.

26. you must stop driving yourself
باید این همه به خودت فشار نیاوری

27. don't get slack about preparing yourself for the examinations!
درباره ی آماده سازی خودت جهت امتحانات مسامحه نکن !

28. she said, "you must stir yourself to sweep the floor"
گفت "باید جم بخوری و اتاق را جارو کنی ".

29. don't lift that stone, you'll do yourself an injury!
آن سنگ را بلند نکن،به خودت صدمه خواهی زد!

30. it behooves you to think for yourself
باید مستقلا فکر کنی.

31. it is better to write it yourself
بهتر است خودت (آن را) بنویسی.

32. please give some background information on yourself
لطفا سوابق خود را ذکر کنید.

33. that load is too heavy; don't overstrain yourself
به خودت فشار نیاور،آن بار خیلی سنگین است.

34. you ought to take better care of yourself
باید از خودت بهتر مراقبت کنی.

35. don't go close to the rose bush, you'll scratch yourself
نزدیک بته ی گل نرو،خراشیده خواهی شد.

مترادف ها

خودت (ضمير)
thyself, yourself

خود شما (ضمير)
yourself

شخص شما (ضمير)
yourself

انگلیسی به انگلیسی

• your own person; by your own person; to your own person; from your own person
a speaker or writer uses yourself as the object of a verb or preposition in a clause where `you' is the subject or a previous object, or in a clause which consists of a command.
yourself is also used to emphasize `you' when it is the subject or object of a clause.
if you do something yourself, you do it without any help or interference from anyone else.

پیشنهاد کاربران

دو نوع است
Own
ضمایر انعکاسی
ضمایر انعکاسی برای تاکید به کار برده میشه
مثال
دارند به زور تو رو میکشند و تو میگی
l will go myself
من خودم میرم
ولی onw بیشتر برای از خودت هست مثل اینکه
...
[مشاهده متن کامل]

کسی کتاب تو رومیخونه و بهش میگی
You read your own book
کتاب خودت رو بخون

خودت
خودت، خودتان
مثال: Make sure to take care of yourself during this busy time.
مطمئن شوید که در این زمان پرمشغله از خودتان مراقبت کنید.
معنیش همون خودت یا مثلا یکی بهت فحش داد مثلا بگی yourselfمیشه همون خودتی مثلا
یه نفر:shut up bitch
تو:yourself
خودتان، خود شما ، خود را
You yourself have not moved yet and the boss had given you the opportunity to move and now you think it is helping your progress and success. Is your salesperson better than our salesperson?
You always have to trust me
...
[مشاهده متن کامل]

And in your horoscope, you should always consult with me
As you control my heart, you are more aware of the information than I am
The rabbi that you believe in, Hosseini, told me himself in the year 2: The greatest enemy of this ruthless boy is your aunt, and without my words, he was told of that omniscient boy. Transaction or purchase ( there is a group but the accountant is a gentleman from your own family, son
تو خودت تا الان حرکت نکرده ای و رییس بهت فرصت حرکت داده بود و الانم فک کن داره به پیشرفت و موفقیت تو کمک میکنه. ایا فروشنده شما از فروشنده ما بهتر هست؟
تو همیشه باید به من اعتماد کنی
و در طالع تو هم هست همیشه باید با من مشورت داشته باشی
تو همان طور که به قلب من تسلط داری بیش از نزدیک به خودمم از اطلاعات با خبر هستی
به اون ربّی که اعتقاد داری حسینی در سال ٩٩ به من خودش گفت بزرگترین دشمن این پسر بی رگی هاست خود عمه ات و بدون گفته هام از اون پسر همه فن گفته شد از نزدیکان شما یعنی خود شما ( پسر ) در اینده قصد رکود فریب قراره معامله یا خرید ( گروهی هست اما طرف حساب اقا هست از خود فامیل شما پسر )

شما
تو. خودت. خودتان. از خودت.
منظور اینکه از خودت بگو یا خودت بگو
خودت، خودتان ضمیر انعکاسی
Prove yourself=خودتو اثبات کن
I love you for yourself not for your money
من تو را بخاطر خودت دوست دارم نه بخاطر پولت
🔑🔑
Don't fight with yourself
There is no pain in failure
Awakening is a pain in your heart
That you suffered the pain of your own
با خود جنگ نکن
شکست درد نیست
بیداری درد دلت هست
که زجر ازار خود شدی
خودتان
favourite شخص مقرب ، همنشین
I understood what you mean
فهمیدم منظورتو
dominance تسلط ، نفوذ ، سلطه گری
Where do I miss your absence
عدم حضور تو کجای دلم بذارم😂😜
down on your knees
زانو بزنید😄
خود شما ( ضمیر )
خودت، خودت را، شما
خودت ، شما، خودت را
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس