youngest

/ˈjəŋɡəst//ˈjʌŋɡɪst/

جوانترین

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: superlative of young.

(2) تعریف: born or come into being at a later time than all others in a group.
متضاد: eldest, oldest

- her youngest son
[ترجمه .] جوانتر
|
[ترجمه گوگل] کوچکترین پسرش
[ترجمه ترگمان] کوچک ترین پسر او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the youngest trees
[ترجمه گوگل] جوان ترین درختان
[ترجمه ترگمان] جوان ترین درختان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the youngest runner emerged as the ultimate winner
جوانترین دونده به عنوان برنده ی نهایی سر برافراشت.

2. she lavishes her affection on her youngest son and the others get jealous
او به پسر کوچکش بیش از حد محبت می ورزد و دیگران حسودی شان می شود.

3. Little is known of the youngest son; it is presumed that he died young.
[ترجمه گوگل]اطلاعات کمی در مورد کوچکترین پسر وجود دارد فرض بر این است که او در جوانی مرده است
[ترجمه ترگمان]از کوچک ترین پسر کم تر خبر دارد؛ تصور می شود که او در جوانی مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our youngest son is taking part in the school pageant.
[ترجمه گوگل]پسر کوچک ما در مسابقه مدرسه شرکت می کند
[ترجمه ترگمان]جوان ترین پسر ما در این مسابقه شرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The 16-year-old tennis prodigy is the youngest player ever to reach the Olympic finals.
[ترجمه گوگل]اعجوبه 16 ساله تنیس جوان ترین بازیکن تاریخ است که به فینال المپیک راه یافته است
[ترجمه ترگمان]این اعجوبه tennis ۱۶ ساله جوان ترین بازیکن است که تا به حال به فینال المپیک راه یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She dotes on her youngest daughter.
[ترجمه گوگل]او به کوچکترین دخترش دلسوخته است
[ترجمه ترگمان] اون عاشق جوان ترین دختر اون شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He will be the youngest runner in the race.
[ترجمه گوگل]او جوان ترین دونده در این مسابقه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]او جوان ترین دونده در مسابقه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Prince Edward is the Queen's youngest son.
[ترجمه گوگل]شاهزاده ادوارد کوچکترین پسر ملکه است
[ترجمه ترگمان]شاهزاده ادوارد پسر کوچک تر ملکه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her youngest child died in infancy.
[ترجمه گوگل]کوچکترین فرزند او در کودکی درگذشت
[ترجمه ترگمان]جوان ترین فرزند او در کودکی درگذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She and her youngest son were finally allowed to be reunited with their family.
[ترجمه گوگل]او و کوچکترین پسرش در نهایت اجازه یافتند تا به خانواده خود ملحق شوند
[ترجمه ترگمان]او و کوچک ترین پسرش سرانجام به خانواده خود ملحق شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our youngest daughter is a vegetarian.
[ترجمه گوگل]دختر کوچک ما گیاهخوار است
[ترجمه ترگمان]کوچک ترین دختر ما گیاهخوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The youngest player scored up an unexpected fifty runs.
[ترجمه گوگل]جوان ترین بازیکن پنجاه ران غیرمنتظره به ثمر رساند
[ترجمه ترگمان]جوان ترین بازیکن پنجاه ران نا منتظر را به ثمر رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She is the youngest in her class.
[ترجمه گوگل]او جوان ترین در کلاس خود است
[ترجمه ترگمان] اون جوون ترین کلاسش - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The sentence 'Her youngest sister - the one who lives in Australia - is coming over next summer' contains a parenthesis.
[ترجمه گوگل]جمله "کوچکترین خواهر او - کسی که در استرالیا زندگی می کند - تابستان آینده خواهد آمد" حاوی یک پرانتز است
[ترجمه ترگمان]جمله جوان ترین خواهر او - کسی که در استرالیا زندگی می کند - در تابستان بعدی که پرانتز نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

کوچک ترین کم سن
کوچک تر
جوان ترین

کوچکترین، جوانترین

جوانترین، کوچکترین، کم سن و سال ترین
کوچکترین

بپرس