1. the youngest runner emerged as the ultimate winner
جوانترین دونده به عنوان برنده ی نهایی سر برافراشت.
2. she lavishes her affection on her youngest son and the others get jealous
او به پسر کوچکش بیش از حد محبت می ورزد و دیگران حسودی شان می شود.
3. Little is known of the youngest son; it is presumed that he died young.
[ترجمه گوگل]اطلاعات کمی در مورد کوچکترین پسر وجود دارد فرض بر این است که او در جوانی مرده است
[ترجمه ترگمان]از کوچک ترین پسر کم تر خبر دارد؛ تصور می شود که او در جوانی مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Our youngest son is taking part in the school pageant.
[ترجمه گوگل]پسر کوچک ما در مسابقه مدرسه شرکت می کند
[ترجمه ترگمان]جوان ترین پسر ما در این مسابقه شرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The 16-year-old tennis prodigy is the youngest player ever to reach the Olympic finals.
[ترجمه گوگل]اعجوبه 16 ساله تنیس جوان ترین بازیکن تاریخ است که به فینال المپیک راه یافته است
[ترجمه ترگمان]این اعجوبه tennis ۱۶ ساله جوان ترین بازیکن است که تا به حال به فینال المپیک راه یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She dotes on her youngest daughter.
[ترجمه گوگل]او به کوچکترین دخترش دلسوخته است
[ترجمه ترگمان] اون عاشق جوان ترین دختر اون شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He will be the youngest runner in the race.
[ترجمه گوگل]او جوان ترین دونده در این مسابقه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]او جوان ترین دونده در مسابقه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Prince Edward is the Queen's youngest son.
[ترجمه گوگل]شاهزاده ادوارد کوچکترین پسر ملکه است
[ترجمه ترگمان]شاهزاده ادوارد پسر کوچک تر ملکه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Her youngest child died in infancy.
[ترجمه گوگل]کوچکترین فرزند او در کودکی درگذشت
[ترجمه ترگمان]جوان ترین فرزند او در کودکی درگذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She and her youngest son were finally allowed to be reunited with their family.
[ترجمه گوگل]او و کوچکترین پسرش در نهایت اجازه یافتند تا به خانواده خود ملحق شوند
[ترجمه ترگمان]او و کوچک ترین پسرش سرانجام به خانواده خود ملحق شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Our youngest daughter is a vegetarian.
12. The youngest player scored up an unexpected fifty runs.
[ترجمه گوگل]جوان ترین بازیکن پنجاه ران غیرمنتظره به ثمر رساند
[ترجمه ترگمان]جوان ترین بازیکن پنجاه ران نا منتظر را به ثمر رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She is the youngest in her class.
14. The sentence 'Her youngest sister - the one who lives in Australia - is coming over next summer' contains a parenthesis.
[ترجمه گوگل]جمله "کوچکترین خواهر او - کسی که در استرالیا زندگی می کند - تابستان آینده خواهد آمد" حاوی یک پرانتز است
[ترجمه ترگمان]جمله جوان ترین خواهر او - کسی که در استرالیا زندگی می کند - در تابستان بعدی که پرانتز نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید