• (1)تعریف: (often cap.) a Hindu discipline involving a system of physical and mental exercises to free the self from the body and mind, esp. performed to achieve spiritual peace.
• (2)تعریف: any set of exercises involving the postures, meditation, and breathing techniques of this discipline.
جمله های نمونه
1. Yoga gives me a sense of inner calm.
[ترجمه yoga] یوگا به من احساس آرامش وصف ناپذیر میدهد
|
[ترجمه گوگل]یوگا به من احساس آرامش درونی می دهد [ترجمه ترگمان]یوگا به من احساس آرامش درونی می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She does line dancing and yoga in the evenings.
[ترجمه ليلا] عصرها، به رقص جمعی و یوگا می پردارد.
|
[ترجمه گوگل]او شب ها رقص خط و یوگا انجام می دهد [ترجمه ترگمان]او در عصر رقص و یوگا را انجام می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She does yoga for an hour a day.
[ترجمه گوگل]او روزی یک ساعت یوگا انجام می دهد [ترجمه ترگمان]اون برای یک ساعت یوگا کار میکنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Pat teaches evening classes in yoga and relaxation.
[ترجمه لیلا] پت در کلاسهای عصر، یوگا و آرامش تدریس میکند.
|
[ترجمه گوگل]پت کلاس های شبانه یوگا و آرامش را تدریس می کند [ترجمه ترگمان]پت در یوگا و آرامش به کلاس های عصر یاد می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. People doing yoga benefit from an increased feeling of well-being.
[ترجمه گوگل]افرادی که یوگا انجام می دهند از افزایش احساس رفاه بهره مند می شوند [ترجمه ترگمان]افرادی که از یوگا استفاده می کنند، از احساس افزایش رفاه بهره مند می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Some people take up yoga to aid relaxation.
[ترجمه گوگل]برخی از افراد یوگا را برای کمک به آرامش انجام می دهند [ترجمه ترگمان]برخی از مردم از یوگا برای کمک به تمدد اعصاب استفاده می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Yoga involves breathing exercises, stretching, and meditation.
[ترجمه گوگل]یوگا شامل تمرینات تنفسی، کشش و مدیتیشن است [ترجمه ترگمان]یوگا شامل تمرینات تنفسی، کش دادن و مدیتیشن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Many busy executives have begun to practice yoga and meditation.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مدیران پرمشغله شروع به تمرین یوگا و مدیتیشن کرده اند [ترجمه ترگمان]بسیاری از مدیران مشغول به تمرین یوگا و مدیتیشن هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I find that yoga improves my powers of concentration.
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم که یوگا قدرت تمرکز من را بهبود می بخشد [ترجمه ترگمان]متوجه می شوم که یوگا توانایی تمرکز مرا بهبود می بخشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I do two hours yoga every day.
[ترجمه گوگل]من هر روز دو ساعت یوگا انجام می دهم [ترجمه ترگمان]من هر روز دو ساعت یوگا کار می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Maybe you should try yoga - it worked miracles for me.
[ترجمه گوگل]شاید باید یوگا را امتحان کنید - برای من معجزه کرد [ترجمه ترگمان]شاید باید یوگا رو امتحان کنی برای من معجزه می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I always do yoga on a Monday.
[ترجمه گوگل]من همیشه دوشنبه ها یوگا انجام می دهم [ترجمه ترگمان]من همیشه در روز دوشنبه یوگا انجام می دهم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. On Thursday night she went to her yoga class, glad to have something to fill up the evening.
[ترجمه گوگل]پنجشنبه شب او به کلاس یوگا رفت، خوشحال بود که چیزی برای پر کردن شب دارد [ترجمه ترگمان]پنجشنبه شب به کلاس یوگا رفت، خوشحال بود که چیزی برای پر کردن شب دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I'm thinking of signing up for a yoga course.
[ترجمه گوگل]من در فکر ثبت نام در دوره یوگا هستم [ترجمه ترگمان]من دارم به این فکر می کنم که برای کلاس یوگا ثبت نام کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. I'm going to drop yoga and do aerobics instead.
[ترجمه گوگل]من یوگا را کنار می گذارم و به جای آن ایروبیک انجام می دهم [ترجمه ترگمان]می خواهم یوگا را رها کنم و به جای آن ایروبیک را انجام دهم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[یوگا] اتحاد - تمرینهایی که هوشیاری فردی انسان را با هوشیاری کیهانی متحد می سازد - هماهنگ کننده ذهن و بدن
انگلیسی به انگلیسی
• indian system for training the body and soul using breathing exercises and meditation yoga is a type of exercise in which you move your body into various positions in order to become more fit or flexible, to improve your breathing, and to relax your mind.