1. She sank onto the yielding cushions of the couch.
[ترجمه گوگل]او روی بالشتک های متحرک کاناپه فرو رفت [ترجمه ترگمان]او روی بالش های نرم کاناپه فرو رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She is rarely yielding on such an issue.
[ترجمه گوگل]او به ندرت در مورد چنین موضوعی تسلیم می شود [ترجمه ترگمان]او به ندرت در چنین موضوعی تسلیم می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Yielding himself to his feelings of worthlessness, he tried to kill himself.
[ترجمه Dreambarsam] او تسلیم احساس بی ارزش بودنِ خود شد، ( و ) تلاش کرد خودش را بکشد.
|
[ترجمه گوگل]او که خود را تسلیم احساس بی ارزشی خود کرد، سعی کرد خود را بکشد [ترجمه ترگمان]خودش را تسلیم احساس بی ارزشی کرد و سعی کرد خودش را بکشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Increasingly, farm land is yielding to property development.
[ترجمه گوگل]زمین های کشاورزی به طور فزاینده ای در حال تسلیم شدن به توسعه املاک هستند [ترجمه ترگمان]به طور فزاینده ای، زمین های کشاورزی در حال تسلیم شدن به رشد دارایی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The country has sold out its principles in yielding to the demands of a military power.
[ترجمه گوگل]این کشور اصول خود را در تسلیم شدن به خواسته های یک قدرت نظامی فروخته است [ترجمه ترگمان]این کشور اصول خود را در تسلیم شدن به خواسته های یک نیروی نظامی به فروش رسانده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The universe is slowly yielding up its secrets to scientists.
[ترجمه گوگل]جهان به آرامی اسرار خود را در اختیار دانشمندان قرار می دهد [ترجمه ترگمان]جهان به آرامی اسرار خود را به دانشمندان تسلیم می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The universe is slowly yielding up its secrets.
[ترجمه گوگل]کیهان به آرامی اسرار خود را آشکار می کند [ترجمه ترگمان]جهان به آرامی از اسرارش سر در می اورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Wood land yielding 10 swine from the pannage. from the pasturage 7 swine.
[ترجمه گوگل]زمین چوبی که 10 خوک را از مزرعه تولید می کند از مرتع 7 خوک [ترجمه ترگمان]زمین وود ۱۰ خوک را از the گرفت - - از چراگاه، خوک ۷ خوک [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. But he supposed yielding mouths belonged to fast women who might be more risky.
[ترجمه گوگل]اما او تصور می کرد که دهان های تسلیم به زنان سریع تعلق دارد که ممکن است خطر بیشتری داشته باشند [ترجمه ترگمان]اما به نظر می رسید که دهان باز دارد به زنانی که شاید بیش از اندازه خطرناک باشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The seating was low and yielding, the decoration largely subordinate to a vast abstract oil painting on the longest wall.
[ترجمه گوگل]نشیمنگاه کم و بادوام بود، تزئینات تا حد زیادی تابع یک نقاشی رنگ روغن انتزاعی وسیع روی طولانیترین دیوار بود [ترجمه ترگمان]صندلی ها پایین و yielding بود و تزیین آن تا حد زیادی وابسته به تابلوی بزرگ روغنی بود که روی طولانی ترین دیوار قرار داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He sets objectives without yielding to the latest fashion for doing so.
[ترجمه گوگل]او اهدافی را بدون تسلیم شدن به آخرین مد برای انجام آن تعیین می کند [ترجمه ترگمان]او اهداف خود را بدون تسلیم شدن به آخرین مد برای انجام این کار تعیین می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. One seated, yielding up her throat to the kind hands of one of the two kneeling before her.
[ترجمه گوگل]یکی نشسته بود و گلویش را به دستان مهربان یکی از آن دو که در مقابلش زانو زده بودند، داد [ترجمه ترگمان]یکی از آن ها نشسته بود و گلوی خود را به دست یکی از آن دو زانو زده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Banking is the occupation yielding the greatest number of high salaries.
[ترجمه گوگل]بانکداری شغلی است که بیشترین حقوق را به همراه دارد [ترجمه ترگمان]بانکداری، شغل است که بیش ترین تعداد دستمزدهای بالا را می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The whole process of massage involves yielding to another's care.
[ترجمه گوگل]کل فرآیند ماساژ شامل تسلیم شدن به مراقبت از دیگران است [ترجمه ترگمان]کل فرآیند ماساژ، شامل تسلیم شدن به مراقبت دیگری است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[عمران و معماری] تسلیم - تسلیم شدن - وادادن - جاری شدن
انگلیسی به انگلیسی
• submissive; disciplined; compliant; giving up, forgoing; producing a material that is yielding is fairly soft, and bends or changes shape rather than staying stiff when you put pressure on it.
پیشنهاد کاربران
کلمه **"yielding"** به عنوان صفت و اسم در زبان انگلیسی معانی متعددی دارد که در ادامه به مهم ترین آن ها اشاره می کنم: - - - ## معانی صفتی ( Adjective ) yielding 1. **مطیع، سازگار، تسلیم شونده** ... [مشاهده متن کامل]
به کسی یا چیزی گفته می شود که تمایل دارد به دیگران یا شرایط تسلیم شود یا از موضع خود کوتاه بیاید. مثال: - *A yielding person* ( شخصی که سازگار و تسلیم پذیر است ) - *She has a gentle, yielding temperament. * ( او خلق و خوی ملایم و سازگاری دارد ) [1][2][3][6][10] 2. **انعطاف پذیر، نرم، قابل خم شدن** چیزی که به راحتی خم می شود یا شکل خود را تغییر می دهد بدون اینکه بشکند یا آسیب ببیند. مثال: - *A yielding surface* ( سطحی نرم و منعطف ) - *The seat was made with a soft and yielding material. * ( صندلی از ماده ای نرم و انعطاف پذیر ساخته شده بود ) [2][3][6][8][10] 3. **تولیدکننده، بارده** به چیزی گفته می شود که محصول یا نتیجه خوبی می دهد، مثل زمین کشاورزی یا سرمایه گذاری. مثال: - *Yielding fields produced an abundant harvest. * ( مزارع بارده محصول فراوانی دادند ) [3][5][8][10] - - - ## معانی اسمی ( Noun ) yielding - **عمل تسلیم شدن یا کوتاه آمدن** به معنای پذیرش شکست یا انصراف از موضع قبلی. این کاربرد کمتر رایج است. مثال: - *A verbal act of admitting defeat is called yielding. * ( عمل کلامی تسلیم شدن، yielding نامیده می شود ) [7] - - - ## خلاصه | معنی yielding ( صفت ) | توضیح | مثال | | - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - | - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - | - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - | | سازگار، تسلیم شونده | تمایل به کوتاه آمدن یا پذیرش | a yielding person | | نرم و انعطاف پذیر | قابل خم شدن یا تغییر شکل | a yielding material | | تولیدکننده، بارده | محصول یا نتیجه خوب دادن | yielding fields | - - - ## نکات تکمیلی - **yielding to pressure** یعنی تسلیم شدن در برابر فشار. - **yielding results** یعنی تولید نتایج قابل اندازه گیری یا مفید. - این واژه ریشه در زبان انگلیسی قدیم دارد و به معنای �دادن� یا �بازگرداندن� است. - - -
yielding flesh گوشتِ خوش خوراک. گوشتِ لطیف ( بیشتر در مورد گوشتِ حیوان اهلی برای وحشی. مثلا آهو برای شیر ) شهوت زا ( به ندرت ) پرُ مغز ( به ندرت )