yellow

/ˈjeloʊ//ˈjeləʊ/

معنی: زردی، زرده تخم مرغ، ترسو، زرد، عسلی، اصفر
معانی دیگر: زرگون، طلایی، رنگ و رو رفته، (در اثر کهنگی و غیره) زرد شده، زردپوست، نژاد زرد، (امریکا - عامیانه) ترسو، بزدل، رنگیزه ی زرد، رنگ زرد، زرد شدن یا کردن، (تخم مرغ) زرده (yolk بیشتر به کار می رود)، (جمع - انواع آفت های گیاهی که موجب زردی برگ ها می شوند) زردی، زرد انگل، (جمع - به ویژه در دام ها) یرقان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the color of an egg yolk or ripe lemon; the color between orange and green on the spectrum.
مشابه: buff, canary, citron, gold, lemon, mustard, ocher, saffron, straw color

(2) تعریف: something that is yellow in color.

(3) تعریف: someone who wears the color yellow or a group identified by this color.

- The yellows play the reds today.
[ترجمه گوگل] زردها امروز با قرمزها بازی می کنند
[ترجمه ترگمان] رنگ های زرد، قرمز رو امروز بازی می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
حالات: yellower, yellowest
(1) تعریف: of or pertaining to the color yellow.
مشابه: buff, flaxen, gold, lemon, sandy, xanthic, xanthous

(2) تعریف: pertaining to people with yellowish skin, esp. Asians.
مشابه: jaundiced, sallow, xanthous

(3) تعریف: cowardly.
مترادف: chicken, cowardly, craven, pusillanimous
مشابه: afraid, chicken-hearted, fainthearted, fearful, lily-livered, pigeon-hearted, timid, timorous, unmanly, weak-kneed
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: yellows, yellowing, yellowed
مشتقات: yellowish (adj.), yellowy (adj.), yellowness (n.)
• : تعریف: to make or become yellow.

جمله های نمونه

1. yellow fever
تب زرد

2. yellow flower
گل زرد

3. yellow ware with blue glaze
ظروف سفال زرد با لعاب آبی

4. a yellow wall with streaks of red and blue
یک دیوار زرد رنگ با راه راه های قرمز و آبی

5. paper yellow with age
کاغذی که در اثر کهنگی زرد شده است

6. the yellow peril
خطر نژاد زرد

7. images of yellow and white flowers haunt the lines of his poetry
نماد گل های زرد و سفید با خطوط اشعار او عجین شده است.

8. a fish with yellow longitudinal stripes
یک ماهی با خطوط راه راه زرد و طولی

9. he is too yellow to resist
جرات مقاومت را ندارد.

10. mix blue and yellow paint to make green
برای ساختن رنگ سبز،رنگ آبی را با زرد بیامیز.

11. mix green with yellow
سبز را با زرد بیامیز

12. the paper was yellow at the edges
حاشیه های (صفحه ی) کاغذ زرد شده بود.

13. two cans of yellow (paint)
دو قوطی رنگ زرد

14. various shades of yellow
سایه های مختلف رنگ زرد

15. a bird with a yellow breast
پرنده ای با سینه ی زرد

16. a diagnostic signs of yellow fever
علایم تشخیصی تب زرد

17. a white table-cloth with yellow stripes
یک رومیزی سفید با راه راه های زرد

18. our team's supporters wore yellow rosettes on their lapels
هواداران تیم ماآذین هایی به شکل گل رز زرد رنگ به یقه ی کت خود زده بودند.

19. his hair was a disorderly yellow mop
موی سرش همچون زمین شوی ژولیده و زرد رنگ بود.

20. my grandson, brian, has curly, yellow hair
نوه ام برایان موی فرفری طلایی دارد.

21. she placed a spray of yellow flowers on her husband's tomb
یک دسته گل زرد روی قبر شوهرش گذاشت.

22. green results from blending blue and yellow
از آمیختن آبی و زرد رنگ سبز به وجود می آید.

23. this flower has green sepals and yellow petals
این گل کاسبرگ سبز و گلبرگ زرد دارد.

24. autumn leaves were tinted with red and yellow
برگ های پاییزی دارای رنگسایه های سرخ و زرد بودند.

25. he sent his fiancée a bouquet of yellow flowers
یک دسته گل زرد برای نامزدش فرستاد.

26. the bride's dress was adorned with red and yellow spangles
لباس عروس با پولک های سرخ و زرد تزیین شده بود.

27. race makes no difference to me whether black or white, brown or yellow
نژاد برایم فرق نمی کند چه سیاه،سفید،قهوه ای یا زرد.

28. His coat was plastered with thick yellow mud.
[ترجمه گوگل]کت او با گل زرد غلیظ گچ بری شده بود
[ترجمه ترگمان]لباسش از گل زرد رنگی پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. His tomb was covered with a yellow patina of lichen.
[ترجمه گوگل]قبر او با گلسنگ زرد رنگی پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]قبر او با یک جلد زرد رنگ گل اندود پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. He explained the yellow fever epidemic as a providential act to discourage urban growth.
[ترجمه گوگل]او اپیدمی تب زرد را اقدامی مشروط برای جلوگیری از رشد شهری توضیح داد
[ترجمه ترگمان]او اپیدمی تب زرد را به عنوان یک عمل الهی برای دلسرد کردن رشد شهری توضیح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زردی (اسم)
autumn, jaundice, yellow, icterus

زرده تخم مرغ (اسم)
yellow, yolk

ترسو (صفت)
captive, shy, yellow, chicken-hearted, bashful, shamefaced, timid, meticulous, sheepish, timorous, skittish, pusillanimous, chicken-livered, lily-livered, gun-shy, poor-spirited, pigeon-hearted, weak-hearted

زرد (صفت)
wan, yellow, canary, citrine, pale

عسلی (صفت)
yellow, mellifluous, mellifluent, honey-colored, honeyed, melliferous, honey-coloured, honey-like

اصفر (صفت)
yellow

تخصصی

[نساجی] زرد

انگلیسی به انگلیسی

• color yellow; yolk of an egg; coward (slang)
make yellow, paint or dye yellow; turn yellow (e.g. old paper)
having a yellow color; cowardly (slang); jealous; sensationalistic (about a newspaper)
something that is yellow is the colour of lemons or egg yolks.
when something yellows or is yellowed, it becomes yellow, often because it is old.

پیشنهاد کاربران

yellow
/ˈjeloʊ/
/ˈjeləʊ/
معنی: زردی، زرده تخم مرغ، ترسو، زرد، عسلی، اصفر
معانی دیگر: زرگون، طلایی، رنگ و رو رفته، ( در اثر کهنگی و غیره ) زرد شده، زردپوست، نژاد زرد، ( امریکا - عامیانه ) ترسو، بزدل، رنگیزه ی زرد، رنگ زرد، زرد شدن یا کردن، ( تخم مرغ ) زرده ( yolk بیشتر به کار می رود ) ، ( جمع - انواع آفت های گیاهی که موجب زردی برگ ها می شوند ) زردی، زرد انگل، ( جمع - به ویژه در دام ها ) یرقان
...
[مشاهده متن کامل]

منابع• https://abadis.ir/entofa/yellow/
زرد
مثال: The flowers were bright yellow.
گل ها زرد روشن بودند.
زردنبو ( توهین آمیز )
سلام ( به صورتی متفاوت و جذاب، مثل سیلام یا سلوم تو پارسی محاوره ای خودمون )
ضعیف النفس؛ بزدل؛ کم جرأت؛ جگر نداشتن؛ جُربزه نداشتن؛ خا** نداشتن؛ مردِ کاری نبودن؛ جَنَم کاری را نداشتن؛ ترسو
Example: 👇
ANN [talking about Pat’s decision to commit suicide ] Oh, my poor sweet, why do you want to do it? ( She shakes his shoulders. ) Why?
...
[مشاهده متن کامل]

PAT: Why not? — Maybe you can tell me that! – Why not? – I should have three years ago, but I was too yellow then.
* Hotel Universe - a play Philip Barry
آن [در مورد تصمیم پَت برای خودکشی صحبت می کند]: آخِیْ، عزیزم! چرا می خوای دست به اینکار بزنی؟
پَت: چرا نه؟ شاید تو بتونی بهم بگی چرا نباید انجام بِدَم؟ این کار باید سه سال پیش اتفاق می اُفتاد اما من اون موقع، جگرش رو نداشتم ( خا**اش و نداشتم، بزدل بودم، جربزه اش رو نداشتم )
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی �هتل یونیورس، � اثر فیلیپ بری

yellow
yellow یعنی زرد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : yellow
✅️ اسم ( noun ) : yellow / yellowness
✅️ صفت ( adjective ) : yellow / yellowish
✅️ قید ( adverb ) : yellowly
کلمه ای نژاد پرستانه که به چینی ها و مردم شرق آسیا میگن. . . یه چیزی تو مایه های سیاه پوست واسه سیاها
واژه yellow به معنای زرد
واژه yellow در زبان فارسی به معنای زرد و یا رنگ زرد است. مثال:
. her teeth were rather yellow ( دندان های او نسبتا زرد بودند. )
منبع: سایت بیاموز
زرد ( رنگ )
زَردیدن.
زَرداندن چیزی/جایی.
رنگ زرد
( رنگ ) زرد
{در متون ادبی} زرین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس