yelling

جمله های نمونه

1. he was yelling like a crazy man
مانند دیوانه ها فریاد می زد.

2. A mob came over the hill yelling and brandishing sticks.
[ترجمه گوگل]گروهی به بالای تپه آمدند و فریاد می زدند و چوب می زدند
[ترجمه ترگمان]جمعیت از بالای تپه رد شدند و فریاد می زدند و چوب دستی خود را تکان می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Our neighbours were yelling at each other this morning.
[ترجمه پارسا غنی زاده] همسایگان ما امروز صبح یکدیگر را فریاد می زدند
|
[ترجمه ARMY] همسایه های ما امروز صبح بر سر همدیگر فریاد میزدند.
|
[ترجمه گوگل]همسایه های ما امروز صبح سر همدیگر فریاد می زدند
[ترجمه ترگمان]همسایه ها امروز صبح سر هم داد میزدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When we entered the room, the teacher was yelling at some unfortunate student.
[ترجمه گوگل]وقتی وارد اتاق شدیم، معلم سر دانش آموز بدبخت فریاد می زد
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد اتاق شدیم، معلم سر چند دانش آموز بدبخت داد می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We heard him yelling for help.
[ترجمه ARMY] شنیدیم او برای کمک فریاد میزد.
|
[ترجمه گوگل]شنیدیم که او برای کمک فریاد می زد
[ترجمه ترگمان]شنیدیم که داد و بیداد راه انداخته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Davidson lost control of himself and started yelling.
[ترجمه گوگل]دیویدسون کنترل خود را از دست داد و شروع به داد و فریاد کرد
[ترجمه ترگمان]دیویدسون \"کنترل خودش رو از دست داد\" و شروع کرد به داد زدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He let off steam by yelling at a clerk.
[ترجمه مهدی محمدزاده] او با فریاد کشیدن سر کارمند خودش را تخلیه کرد
|
[ترجمه گوگل]او با فریاد زدن بر سر یک کارمند بخار را بیرون داد
[ترجمه ترگمان]با داد و فریاد سر منشی از آن بخار بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The children were yelling with laughter.
[ترجمه گوگل]بچه ها از خنده فریاد می زدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها قاه قاه خندیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The crowd are on their feet yelling.
[ترجمه گوگل]جمعیت روی پاهای خود فریاد می زنند
[ترجمه ترگمان]جمعیت فریاد می زنند:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Keep that boy from yelling.
[ترجمه گوگل]آن پسر را از فریاد زدن نگه دارید
[ترجمه ترگمان] اون پسر رو از داد و فریاد نگه دار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He could hear Pete yelling at the top of his voice .
[ترجمه گوگل]او می توانست صدای فریاد پیت را در بالای صدایش بشنود
[ترجمه ترگمان]می توانست صدای فریاد پیت را از بالای صدایش بشنود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was yelling and screaming and carrying on.
[ترجمه گوگل]او فریاد می زد و جیغ می زد و ادامه می داد
[ترجمه ترگمان]او فریاد می کشید و جیغ می کشید و ادامه می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The coach stood on the sidelines yelling instructions to the players.
[ترجمه گوگل]مربی در کنار زمین ایستاده بود و به بازیکنان دستور می داد
[ترجمه ترگمان]مربی در کناری ایستاد و دستورها را به بازیکنان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She wheeled around and started yelling at us.
[ترجمه گوگل]چرخید و شروع کرد به داد زدن سر ما
[ترجمه ترگمان]او برگشت و شروع به داد زدن به ما کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• shouting, act of yelling, act of screaming, act of calling out; act of shouting a loud unclear cry of excitement or pain

پیشنهاد کاربران

فریاد زدن، داد زدن، فریاد سردادن
Yelling means: داد زدن، نعره زدن، فریاد زدن، جیغ زدن، و غیره 📣📣🗣
منابع• http://www.abadis.ir
فریاد کشیدن، دعوا کردن
:For example
The goalkeeper was yelling something to another player
داد و بیداد کردن، رُعب و وحشت ایجاد کردن، نعره زدن، هوار کشیدن
به زبان بچه گانه هست. گفتن داد زدن فریاد زدن
داد زدن

بپرس