حاصل کردن . بار آوردن. ثمره گرفتن
yield نه yeild
ماحصل
برای بازدهی قرضه
برای بازدهی قرضه
Fکار زراعی
فعل: ثمر دادن/کردن، به ارمغان آوردن، ببار رساندن/آوردن
اسم: ثمره، بازده، بازده محصول ( کشاورزی، . . . )
اسم: ثمره، بازده، بازده محصول ( کشاورزی، . . . )
عمران - مجاز
عملکرد ( در علوم کشاورزی ) - عملکرد محصول زراعی