1. years ago
سال ها پیش
2. years of faithful service to this bank
سال ها خدمت صادقانه به این بانک
3. years of heavy drinking had taken their toll on his health
میگساری سنگین طی سالیان دراز به سلامتی او صدمه زده بود.
4. years passed by until shams returned
سال ها گذشت تا اینکه شمس مراجعت کرد.
5. after years of prospecting, he finally hit gold
بعد از سال ها معدن کاوی،بالاخره طلا پیدا کرد.
6. five years ahead
پنج سال دیگر
7. five years elapsed before i heard from him again
پنج سال گذشت تا دوباره از او خبر یافتم.
8. five years from now
پنج سال دیگر
9. five years rolled by
پنج سال گذشت.
10. for years he has been observing ant colonies
سال ها است که درباره ی دسته های مورچه پژوهش می کند.
11. for years he played footsie with the communists
او سال ها در نهان با کمونیست ها رابطه مخفیانه داشت.
12. for years he smarted under his father's criticisms
سال ها از خرده گیری های پدرش رنج می برد.
13. for years his only hermitage was a corner of the library
سال ها یگانه خلوتگاه او گوشه ی کتابخانه بود.
14. many years have gone by
سال های زیادی سپری شده است.
15. many years lapsed before i saw him again
سال ها گذشت تا این که دوباره او را دیدم.
16. nine years
نه سال
17. ninety years
نود سال
18. seventy years
هفتاد سال
19. several years off
چندین سال بعد
20. several years passed
چندین سال گذشت.
21. three years
سه سال
22. three years running
سه سال آزگار
23. a hundred years before the christian era
صد سال پیش از میلاد مسیح (پیش از تاریخ مسیحی)
24. about four years
حدود چهار سال
25. after many years as a minister, teaching was a bit of a comedown for him
پس از چندین سال وزارت،معلمی برایش نوعی تنزل بود.
26. after ten years of school, he went to work as a farmer
پس از ده سال مدرسه رفتن به عنوان کشاورز مشغول کار شد.
27. after thirty years of travail he finished the shahnameh
پس از سی سال زحمت شاهنامه را تمام کرد.
28. after two years of occupancy you may also have the right to buy the house
پس از دو سال سکونت حق خرید منزل را هم خواهید داشت.
29. almost two years ago
تقریبا دو سال پیش
30. children eight years old or under
بچه های هشت ساله یا کمتر
31. during the years stretching ahead of us
در طی سنواتی که در پیش ما گسترده اند
32. during the years when space technology was still in its youth
در آن سال هایی که فنون فضایی تازه نضج گرفته بود
33. five long years
پنج سال آزگار
34. for fifty years he served the household of a merchant
پنجاه سال در خانه ی تاجری نوکری کرد.
35. for several years i taught english literature at the university of missouri
چندین سال در دانشگاه میسوری ادبیات انگلیس تدریس کردم.
36. for several years she was missioned in turkey
سال های متمادی در ترکیه ماموریت داشت.
37. for two years he holed up in his father's farm cabin
او دو سال در کلبه ی روستایی پدرش منزوی شد.
38. he died years ago
مدت ها پیش مرد.
39. in former years
در سال های پیشین
40. seven fat years and seven lean years
هفت سال پرمحصول و هفت سال کم محصول
41. stricken in years
سالخورده
42. ten juvenile years of my life
ده سال جوانی من
43. the blank years i spent in jail
سال های بی حاصلی که در زندان سپری کردم
44. the green years
ایام جوانی
45. the passing years did not diminish their friendship
گذشت سال ها از دوستی آنها نکاست.
46. the postwar years
سالهای بعد از جنگ
47. the prewar years
سال های پیش از جنگ
48. the twilight years of ottoman empire
سال های افول امپراتوری عثمانی
49. those intervening years
آن سال های میان آیند (فی مابین)
50. within two years he blew his father's wealth
ثروت پدری را دو ساله به باد داد.
51. two complete years
دو سال آزگار،دو سال تمام
52. a child ten years old
بچه ی ده ساله
53. a good many years ago now, when i was a college student
سال ها پیش از این،وقتی که دانشجو بودم
54. children of tender years
کودکان کم سن و سال
55. down through the years
در طول سال ها
56. during mina's teenage years
در سال های نوجوانی مینا
57. during the boom years after the war
در سال های پررونق پس از جنگ
58. for a few years he vibrated between art and teaching
چند سالی (در انتخاب) میان هنر و معلمی مردد بود.
59. he got ten years for robbery
به جرم دزدی ده سال محکوم شد.
60. he has many years of service under his belt
او سابقه ی خدمت چندین ساله دارد.
61. he is twenty years old but he still lisps
بیست ساله است ولی هنوز زبانش می گیرد.
62. he is twenty years old, but has the mental age of a five-year old
او بیست ساله است ولی سن عقل او به اندازه ی یک بچه ی پنج ساله است.
63. he served five years on the local council
او پنج سال در انجمن محل عضو بود.
64. he spent five years behind bars
او پنج سال زندان بود.
65. he spent five years in the can
او پنج سال زندان بود.
66. he spent several years bumming in the slums
چندین سال در گدا محله های شهر ولگردی و میخوارگی می کرد.
67. he spent several years in the joint
او چند سال در زندان بود.
68. he spent two years at a textile institute
او دو سال در یک آموزشگاه نساجی بود.
69. he spent two years before the mast
او دو سال ملوانی کرد.
70. i am thirty-two years of age
سن من سی و دو سال است.