1. a deep yearning for freedom
آرزوی ژرف برای آزادی
2. give me your tired, your poor, your huddled masses yearning to breathe free
(مجسمه ی آزادی) به من بدهید وامانده های خود را،مسکینان خود را،توده های درهم کز کرده ی خود را که آرزوی تنفس در آزادی را دارند.
3. He looked at her with yearning.
4. A letter contains bitterness,taking away yearning and leaving loving thoughts behind. Another letter is another expectation,and my love for you will never change in the following years.
[ترجمه گوگل]یک نامه حاوی تلخی است، اشتیاق را از بین می برد و افکار عاشقانه را پشت سر می گذارد نامه دیگر انتظار دیگری است و عشق من به تو در سالهای بعد هرگز تغییر نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]نامه تلخی دارد، yearning را از خود دور می کند و افکار عاشقانه را پشت سر می گذارد نامه دیگر انتظار دیگری است، و عشق من به شما در سال های بعد هرگز تغییر نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The unending yearning, like a boat with broken oars, rows across the sea of my sad heart.
[ترجمه گوگل]اشتیاق بی پایان، همچون قایق با پاروهای شکسته، بر دریای دل غمگین من پارو می زند
[ترجمه ترگمان]اشتیاق بی پایان، مانند زورقی که پاروها را شکسته باشد، در میان دریای غم و اندوه من، در آن سوی دریا،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. They had a deep yearning for their homeland.
[ترجمه گوگل]آنها آرزوی عمیقی برای وطن خود داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها اشتیاق عمیقی برای میهن خود داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He spoke of his yearning for another child.
8. He always had a yearning to be a schoolteacher.
[ترجمه گوگل]او همیشه آرزو داشت معلم مدرسه شود
[ترجمه ترگمان]همیشه دلش می خواست معلم مدرسه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. There was a yearning look in his eyes.
10. She had no great yearning to go back.
[ترجمه گوگل]او هیچ آرزوی زیادی برای بازگشت نداشت
[ترجمه ترگمان]دیگر میلی به بازگشت نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Might a nostalgia have overtaken him, a yearning for a sweeter time just past?
[ترجمه گوگل]ممکن است دلتنگی او را فرا گرفته باشد، آرزوی زمان شیرینتری که همین الان گذشته؟
[ترجمه ترگمان]شاید دل تنگی به او رسیده باشد، و آرزوی کمی شیرین تر از گذشته را داشته باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. A yearning pierced through her, burning, like hot metal.
[ترجمه گوگل]اشتیاق در او رخنه کرد، مانند فلز داغ می سوزد
[ترجمه ترگمان]اشتیاق در درونش موج می زد، می سوخت، مثل فلز داغ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I am but a poor struggling soul yearning to be wholly good. . . .
[ترجمه گوگل]من فقط یک روح فقیر مبارز هستم که آرزو دارد کاملاً خوب باشد
[ترجمه ترگمان]من فقط یک روح ضعیف دارم که آرزوی خوب بودن را دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. During law school I had the customary yearning to sample what a big firm would really be like.
[ترجمه گوگل]در طول دانشکده حقوق، من این اشتیاق مرسوم را داشتم که نمونه ای از یک شرکت بزرگ را به نمایش بگذارم
[ترجمه ترگمان]در طول مدرسه حقوق من آرزوی مرسوم برای نمونه بودن یک شرکت بزرگ را داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He suddenly had a yearning for sunshine and people.
[ترجمه گوگل]او ناگهان حسرت آفتاب و مردم را در سر داشت
[ترجمه ترگمان]او ناگهان اشتیاقی به نور آفتاب و مردم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید