مسمی. [ م ُ س َم ْ ما ] ( ع ص ) نامیده شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) . به نامی خوانده شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . خوانده شده. ( ناظم الاطباء ) . نام کرده شده ، یعنی صاحب نام. ( آنندراج ) ( غیاث ) . نام نهاده شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . ملقب شده. ( ناظم الاطباء ) . نام کرده. ( دهار ) . مسمّا. موسوم. نامیده. نامزد. نامزدشده. ( ناظم الاطباء ) . مُترجَم. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . و رجوع به مسمّا شود : ... [مشاهده متن کامل] مباش احول مسمی جز یکی نیستوگرچه اینهمه اسما نهادیم. عطار. از مسمی کس نخواهد یافت هرگز ذره ایگر بتو اسمی رسد واجب شود شکرانه ای. عطار.+ عکس و لینک