• (1)تعریف: a strand of twisted fibers made from natural or synthetic materials and used esp. for knitting or weaving. • مشابه: fiber, strand, textile, thread
• (2)تعریف: a woven strand of coarse fibers from which rope is made. • مشابه: fiber, strand, thread
• (3)تعریف: (informal) a long tale that is often exaggerated or hard to believe. • مشابه: account, anecdote, cock-and-bull story, fiction, invention, narrative, sob story, song and dance, story, tale
فعل ناگذر ( intransitive verb )حالات: yarns, yarning, yarned
• : تعریف: (informal) to tell a long, often exaggerated story. • مشابه: bullshit, exaggerate, jaw
جمله های نمونه
1. woolen yarn for carpet weaving
نخ پشمی برای فرش بافی
2. spin a yarn
داستان بافتن،قصه اختراع کردن،حکایت من درآوردی درست کردن
3. turan khanom wound the yarn into a ball
توران خانم ریسمان را پیچید و به صورت گوی درآورد.
4. to disentangle a skein of yarn
کلاف کاموا را از پیچیدگی درآوردن
5. to entangle a ball of yarn
کلاف ریسمان را درهم پیچاندن
6. She still spins the yarn and knits sweaters for her family.
[ترجمه گوگل]او هنوز هم نخ میچرخاند و برای خانوادهاش ژاکت میبافد [ترجمه ترگمان]اون هنوز داره yarn رو می چرخه و برای خانواده اش sweaters می سازه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Craft Resources also sells yarn and embroidery floss.
[ترجمه گوگل]Craft Resources همچنین نخ و نخ گلدوزی می فروشد [ترجمه ترگمان]صنایع دستی also را به فروش می رساند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The yarn is woven into a coarse fabric.
[ترجمه گوگل]نخ به صورت پارچه ای درشت بافته می شود [ترجمه ترگمان]این نخ به یک پارچه زبر بافته شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I stopped to have a yarn with him.
[ترجمه گوگل]توقف کردم تا با او کاموا داشته باشم [ترجمه ترگمان] من جلوش رو گرفتم تا باه اش حرف بزنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. There's a knot in the yarn.
[ترجمه گوگل]یک گره در نخ وجود دارد [ترجمه ترگمان]یه گره تو نخ yarn [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He spun us this unlikely yarn about being trapped for hours in a broken lift.
[ترجمه گوگل]او این نخ بعید را برای ما چرخاند که ساعت ها در یک آسانسور شکسته گیر افتاده ایم [ترجمه ترگمان]او ما را به این طرف و آن طرف چرخاند تا برای ساعت ها در یک آسانسور شکسته گیر بیفتد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. They balled off the woollen yarn.
[ترجمه Amir] آنها دور شدند از نخ پشمی
|
[ترجمه گوگل]نخ پشمی را گلوله کردند [ترجمه ترگمان]the را مشت کرده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The old captain would often spin us a yarn about life aboard ship.
[ترجمه Meli] ناخدای پیر اغلب افسانه ایی از زندگی روی کشتی برای ما می بافد
|
[ترجمه گوگل]ناخدای پیر اغلب برای ما نخی از زندگی در کشتی می چرخاند [ترجمه ترگمان]کاپیتان سابق اغلب ما را به عنوان یک نخ در مورد زندگی کشتی هدایت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The yarn has to be threaded through the needle.
[ترجمه گوگل]نخ باید از طریق سوزن رد شود [ترجمه ترگمان]نخ باید از طریق سوزن پیچ خورده شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Doug has a yarn or two to tell me about his trips into the bush.
[ترجمه گوگل]داگ یک یا دو نخ دارد که از سفرهایش به بوته به من بگوید [ترجمه ترگمان]داگ یک یا دو نخ دارد که در مورد سفره ای خود به بیشه به من می گوید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[نساجی] نخ - بند - رشته تابیده شده از الیاف - ریسمان - خامه کلاف نخ [پلیمر] نخ، دسته رشته پیچیده شده نیم تاب
انگلیسی به انگلیسی
• woven string; tale, story weave a story, tell a tale yarn is thread that is used for knitting or making cloth. a yarn is a story that someone tells, often a true story with invented details which make it more interesting; an informal use.
پیشنهاد کاربران
۱. نخ ۲. قصه. داستان ۳. قصه گفتن. تعریف کردن مثال: a sweater made of yarn wool یک ژاکت بافته شده از نخ پشمی
yarn ( n ) ( yɑrn ) =thread that has been spun, used for knitting =a long story, especially one that is exaggerated, e. g. He used to spin yarns ( tell stories ) about his time in the army
نخ کاموا
به این تفاوت ها دقت شود: rope: طناب ( ساخته شده از چندین ریسمان در هم پیچیده شده ) string: ریسمان ( ساخته شده از چندین نخ در هم پیچیده شده ) thread : نخ yarn: کاموا
a story, usually a long one with a lot of excitement or interest داستان بلند با موضوعات هیجان انگیز و جالب مثال؛ He knew how to spin a good yarn ( tell a good story ) . He spun a wild yarn about his adventures during his trip to the Amazon. ... [مشاهده متن کامل]
Gather ’round, folks, and listen to this yarn I have for you.
yarn ( مهندسی بسپار - الیاف ) واژه مصوب: نخ تعریف: محصولی با سطح مقطع بسیار کم که از تابیدن یک رشته یا کنار هم قرار گرفتن الیاف با تابیدن یا بدون تابیدن به دست می آید
مزخرفات، چرت و پرت، شرّ و ور، آسمون ریسمون کردن
چاخان داستان پردازی داستان سرایی Saga Long , involved story Tall tale