yang

/ˈjæŋ//jaŋ/

(فلسفه ی چینی - نیروی فعال و مذکر کاینات که با yin جفت است) یانگ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (sometimes cap.) in Chinese dualistic philosophy, the active, positive, bright, and masculine force in the universe and in individual beings. (Cf. yin.)

جمله های نمونه

1. Then they called on Xiao Yang to play the harmonica.
[ترجمه گوگل]سپس از شیائو یانگ خواستند سازدهنی بنوازد
[ترجمه ترگمان]بعد بهش زنگ زدن و یانگ رو صدا کردن که ساز دهنی بزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Kha Yang looked into the south skies and listened for friendly air.
[ترجمه گوگل]خا یانگ به آسمان جنوب نگاه کرد و به هوای دوستانه گوش داد
[ترجمه ترگمان]دکتر یانگ به آسمان جنوب نگاه کرد و به هوای دوستانه گوش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Gao Yang screamed, too, and banged his head against the tree trunk.
[ترجمه گوگل]گائو یانگ هم جیغ زد و سرش را به تنه درخت کوبید
[ترجمه ترگمان]دکتر یانگ هم جیغ کشید و سرش را به تنه درخت کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Lying in the speeding police van, Gao Yang felt vaguely motion. sick.
[ترجمه گوگل]گائو یانگ که در ون پلیس با سرعت زیاد دراز کشیده بود، حرکت مبهم را احساس کرد بیمار
[ترجمه ترگمان]دروغ گفتن در ون پلیس، Gao، رو به طور مبهم حرکت می کرد sick
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The following year, Lee and Yang received the Nobel prize for their idea.
[ترجمه گوگل]سال بعد، لی و یانگ جایزه نوبل را برای ایده خود دریافت کردند
[ترجمه ترگمان]سال بعد لی و یانگ جایزه نوبل را برای این ایده دریافت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Gao Yang yearned to shout to her but his throat muscles were tied in knots, and no sound emerged.
[ترجمه گوگل]گائو یانگ مشتاق بود برای او فریاد بزند اما ماهیچه های گلویش گره خورده بودند و صدایی بیرون نمی آمد
[ترجمه ترگمان]Gao رو دیده بود که دلش می خواست به او فریاد بزند، اما عضلات گلویش گره شده بود و صدایی از آن بیرون نمی آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Gao Yang had an unobstructed view of the man extricating his foot from the pot.
[ترجمه گوگل]گائو یانگ منظره ای بدون مانع از مردی داشت که پایش را از گلدان بیرون می آورد
[ترجمه ترگمان]Gao، دید خوبی از آن مرد که پایش را از دیگ بیرون می کشد، دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Gao Yang noticed a frothy string of bloody sputum at the corner of his mouth and felt sorry for the sharp-tongued fellow.
[ترجمه گوگل]گائو یانگ متوجه یک رشته خلط خون آلود در گوشه دهانش شد و برای همنوع تیز زبان متاسف شد
[ترجمه ترگمان]Gao، او را دید که در گوشه دهانش یک خلط خونی خون آلود دیده می شود و احساس تاسف کرد که او آدم sharp است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With his bladder about ready to burst, Gao Yang could barely stand straight, let alone speak.
[ترجمه گوگل]گائو یانگ در حالی که مثانه اش آماده ترکیدن بود، به سختی می توانست صاف بایستد، چه رسد به صحبت کردن
[ترجمه ترگمان]در حالی که bladder آماده منفجر شدن بود، Gao به سختی می توانست صاف بایستد و تنها صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Gao Yang glared at the would-be murderer feeling morally superior to some one for the first time in his life.
[ترجمه گوگل]گائو یانگ به قاتل بالقوه خیره شد که برای اولین بار در زندگی خود از نظر اخلاقی برتر از یک قاتل بود
[ترجمه ترگمان]Gao رو، که نسبت به یکی برای اولین بار در زندگیش احساس بهتری می کرد، خشمگین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The lights went out as Gao Yang crumpled to the ground.
[ترجمه گوگل]وقتی گائو یانگ روی زمین مچاله شد، چراغ ها خاموش شدند
[ترجمه ترگمان]چراغ قرمز که دیده می شد، Gao را دید که مچاله شده روی زمین مچاله شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Kha Yang clicked his tongue then.
[ترجمه گوگل]خا یانگ روی زبانش کلیک کرد
[ترجمه ترگمان]دکتر یانگ در آن موقع زبانش را به صدا درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Yang brothers had previously been regarded as close allies of Deng.
[ترجمه گوگل]برادران یانگ قبلاً به عنوان متحدان نزدیک دنگ در نظر گرفته می شدند
[ترجمه ترگمان]دو برادر پیش تر به عنوان متحدان نزدیک دنگ در نظر گرفته شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Gao Yang turned to look at him.
[ترجمه گوگل]گائو یانگ برگشت و به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]Gao رو دید که به او نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• masculine force or principle in the universe according to chinese philosophy that is said to represent light and initiative

پیشنهاد کاربران

بپرس