صفت ( adjective )
حالات: wrier, wryer, wriest, wryest
مشتقات: wryly (adj.), wryness (n.)
حالات: wrier, wryer, wriest, wryest
مشتقات: wryly (adj.), wryness (n.)
• (1) تعریف: drily humorous or sardonic.
• مترادف: droll, dry, sardonic
• مشابه: derisive, ironic, mocking, sarcastic, satiric, satirical, scornful, witty
• مترادف: droll, dry, sardonic
• مشابه: derisive, ironic, mocking, sarcastic, satiric, satirical, scornful, witty
- They find their uncle cold because they don't understand his wry remarks.
[ترجمه گوگل] آنها عموی خود را سرد می دانند زیرا سخنان تند او را درک نمی کنند
[ترجمه ترگمان] uncle را سرد پیدا می کنند، چون حرف های کج و معوج او را درک نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] uncle را سرد پیدا می کنند، چون حرف های کج و معوج او را درک نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His plays are filled with sarcasm and wry humor.
[ترجمه گوگل] نمایشنامههای او مملو از طعنه و طنز است
[ترجمه ترگمان] بازی هاش با طعنه و طعنه پر شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بازی هاش با طعنه و طعنه پر شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: temporarily contorted, as the face, to express distaste, unwillingness, or the like.
• مترادف: contorted
• مشابه: twisted
• مترادف: contorted
• مشابه: twisted
- Her wry expression told us the answer was "no."
[ترجمه گوگل] حالت عصبانی او به ما گفت که پاسخ "نه" است
[ترجمه ترگمان] حالت کنایه آمیزش به ما می گفت که پاسخ \"نه\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] حالت کنایه آمیزش به ما می گفت که پاسخ \"نه\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید