wrongly

/ˈrɔːŋli//ˈrɒŋli/

ازروی بی عدالتی، بناحق، اشتباها، بطورغلط

جمله های نمونه

1. she wrongly thought that suicide was her only resort
او به غلط فکر می کرد که خودکشی یگانه چاره ی اوست.

2. People on welfare are wrongly seen as lazy or dishonest.
[ترجمه گوگل]افراد در رفاه به اشتباه به عنوان تنبل یا نادرست دیده می شوند
[ترجمه ترگمان]مردم در رفاه به اشتباه به عنوان تنبل یا نادرست تلقی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The 'b' had been wrongly written as a 'd'.
[ترجمه گوگل]"b" به اشتباه به عنوان "d" نوشته شده بود
[ترجمه ترگمان]ب wrongly به غلط نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He acted wrongly and without scruple.
[ترجمه گوگل]او نادرست و بدون ظلم عمل کرد
[ترجمه ترگمان]به خطا و بدون ملاحظه عمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. 'Suisse' had been wrongly translated as 'Sweden'.
[ترجمه گوگل]"Suisse" به اشتباه به عنوان "سوئد" ترجمه شده بود
[ترجمه ترگمان]سویس به اشتباه به عنوان سوئد ترجمه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The firm reinstated the man who was wrongly dismissed.
[ترجمه گوگل]این شرکت مردی را که به اشتباه از کار برکنار شده بود، به خدمت بازگرداند
[ترجمه ترگمان]شرکت به مقام مردی که به اشتباه مرخص شده بود، بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her condition was wrongly diagnosed by the doctor.
[ترجمه گوگل]وضعیت او به اشتباه توسط پزشک تشخیص داده شد
[ترجمه ترگمان]بیماری او به اشتباه توسط پزشک تشخیص داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The house is wrongly reputed to have been the poet's birthplace.
[ترجمه گوگل]این خانه به اشتباه شهرت دارد که زادگاه شاعر بوده است
[ترجمه ترگمان]خانه به اشتباه معروف است که زادگاه شاعر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was wrongly labelled a liar.
[ترجمه گوگل]به اشتباه به او برچسب دروغگو زده اند
[ترجمه ترگمان]او اشتباها یک دروغگو را برچسب زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Matthew was wrongly diagnosed as having a brain tumour.
[ترجمه گوگل]متیو به اشتباه تشخیص داده شد که تومور مغزی دارد
[ترجمه ترگمان]Matthew به اشتباه تشخیص داده شد که مبتلا به تومور مغزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He even spelled his own client's name wrongly/wrong.
[ترجمه گوگل]او حتی نام مشتری خود را اشتباه/اشتباه نوشت
[ترجمه ترگمان]حتی نام خود را غلط تلفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was wrongly accused of stealing.
[ترجمه گوگل]او به اشتباه متهم به دزدی شد
[ترجمه ترگمان]او اشتباها متهم به دزدی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The card was wrongly addressed to our old home.
[ترجمه گوگل]کارت به اشتباه به خانه قدیمی ما خطاب شده بود
[ترجمه ترگمان]این کارت اشتباه به خانه قدیمی ما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I think I judged the distance wrongly.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم فاصله را اشتباه قضاوت کردم
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم اشتباه را اشتباه محاسبه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. People who are wrongly arrested may be paid compensation .
[ترجمه گوگل]ممکن است به افرادی که به اشتباه دستگیر شده اند غرامت پرداخت شود
[ترجمه ترگمان]افرادی که به اشتباه دستگیر می شوند ممکن است غرامت بپردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• erroneously; illegally

پیشنهاد کاربران

۱. به اشتباه. اشتباها. به غلط ۲. بطور نامناسبی. نامناسب. نادرست ۳. عوضی. اشتباه ۴. به ناحق
مثال:
Several people were wrongly convicted.
چند نفر از مردم به اشتباه محکوم شده بودند.
اشتباها
به اشتباه

بپرس