written

/ˈrɪtn̩//ˈrɪtn̩/

معنی: مصنف، کتبی، نوشتاری
معانی دیگر: نگاشتی، اسم مفعول: write

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past participle of write.
صفت ( adjective )
• : تعریف: composed or expressed in writing.
متضاد: nonverbal, spoken, unwritten

- The teacher wants a written report, not an oral one.
[ترجمه محمد علی] معلم یک گزارش کتبی می خواهد, نه یک گزارش شفاهی
|
[ترجمه علی] معلم می خواهد یک گزارش کتبی نه شفاهی
|
[ترجمه ماهان] معلم یک گزارش کتبی می خواست نه یک گزارش شفاهی
|
[ترجمه ساحل] معلم یه گزارش کتبی میخواد نه یک گزارش شفاهی!
|
[ترجمه گوگل] معلم گزارش کتبی می خواهد نه شفاهی
[ترجمه ترگمان] معلم یک گزارش کتبی می خواهد، نه یک گزارش شفاهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. written in black and white
نوشته به طور آشکار

2. written in english
نوشته شده به انگلیسی

3. written in hieroglyphics
نگاشته شده به خط نقشی

4. written in ithyphallic verse
نگاشته شده بر وزن شعر باکوس

5. written proof
مدرک کتبی

6. a written approval
موافقت کتبی

7. a written description of the house
شرح مکتوبی از خانه

8. a written examination
امتحان کتبی

9. a written message
پیام نوشتاری (کتبی)

10. essays written by several hands
مقالات نگاشته شده توسط چندین نفر

11. letters written on double sheets of stationary
نامه هایی که روی کاغذ تا شده نوشته شده بود

12. letters written to the president must be written in a formal style
نامه هایی که به رییس جمهوری نوشته می شود باید به سبک رسمی نگاشته شود.

13. that written test was murder!
آن امتحان کتبی کشنده بود!

14. the written exam was a piece of cake
امتحان کتبی مثل آب خوردن بود.

15. a written examination
آزمون نوشتنی،امتحان کتبی

16. a book written centuries ago
کتابی که قرن ها پیش نوشته شده

17. a poem written in imitation of hafez
شعری که به تقلید از حافظ نوشته شده است

18. he has written a useful broad outline of atomic physics
او خلاصه ی مفیدی در باب فیزیک اتمی نگاشته است.

19. he has written an interesting parody of she're-nov
او نقیضه ی گیرایی بر شعر نو نوشته است.

20. he has written his notes on the margins of the book
او یادداشت های خود را در حواشی کتاب نوشته است.

21. he has written reams on this subject
او خیلی در این باره نوشته است.

22. i had written
نوشته بودم

23. i have written
نوشته ام

24. in the written exam he scored 96
در امتحان کتبی نمره اش 96 بود.

25. she has written many works of fiction
او آثار داستانی زیادی را نگاشته است.

26. the books written by avicenna
کتاب هایی که توسط ابن سینا نوشته شده

27. who has written this scribble? i for one can't read it
این خرچنگ قورباغه را کی نوشته است ؟ من که نمی توانم آن را بخوانم !

28. i shall have written
نوشته خواهم بود

29. persian which is written in a beautiful hand
فارسی که با خط خوبی نگاشته شده است

30. the address was written on the outside of the box
نشانی روی جعبه نوشته شده بود.

31. the document is written in hieratic
سند به خط کاهنی نوشته شده است.

32. the parents' consent, written or verbal. . .
رضایت کتبی یا شفاهی والدین. . .

33. the students had written expletives on the walls
شاگردان بر دیوار حرف های زشت نوشته بودند.

34. their messages were written in code
پیام های آنها به رمز نوشته بود.

35. this chronicle was written about a thousand years ago
این رویداد نامه حدود هزار سال پیش نگاشته شده است.

36. to score a written examination
به امتحان کتبی نمره دادن

37. to send a written requisition to the headquarters
درخواست کتبی به ستاد فرستادن

38. in this class only written communication is taught
در این کلاس فقط بیان کتبی (آیین نگارش) یاد داده می شود.

39. the immigrants' papers were written in various strange tongues
مدارک مهاجران به زبان های گوناگون خارجی نوشته شده بود.

40. the notice had been written in a bold handwriting
آگهی به خط درشت و خوانا نوشته شده بود.

41. oh, for goodness sake,pari has written a letter!
عجب ! پری نامه نوشته است !

42. this medical book is not written for the layman
این کتاب پزشکی برای غیر پزشکان نوشته نشده است.

43. wipe out what you have written
آنچه را که نوشته ای پاک کن.

44. not worth the paper it's written on
(قرار داد یا دست نوشته) بی اعتبار،بی ارزش

45. invitations will be sent only upon written request
دعوت نامه ها فقط پس از دریافت درخواست کتبی ارسال خواهد شد.

46. she reproached me for not having written to her
از اینکه به او نامه ننوشته ام به من گله کرد.

47. the examiner passed him on his written test but failed him on his oral test
ممتحن در امتحان کتبی به او نمره ی قبولی داد ولی در امتحان شفاهی او را رد کرد.

48. if i had known i would have written
اگر می دانستم نوشته بودم.

49. i'll have to find out who has written this letter
باید بفهمم این نامه را چه کسی نوشته است.

50. the oral exam will come after the written exam
امتحان شفاهی پس از امتحان کتبی خواهد بود.

51. this book's disadvantage is that it is written in a boring style
نقطه ضعف این کتاب این است که به سبک خسته کننده ای نوشته شده است.

52. the man under whose direction this book was written
مردی که تحت سرپرستی او این کتاب نوشته شد

53. this contract is not worth the paper it is written on
این قرارداد ارزش کاغذی را که روی آن نوشته شده است،ندارد.

54. students should not be evaluated solely on the basis of written examinations
دانشجویان را نباید فقط بر مبنای آزمون های نوشتاری سنجید.

55. he paid the rent on time and there was no need of written prompts
او به موقع کرایه را می داد و نیازی به یادآوری کتبی نبود.

56. i hope the day will come when a large encyclopedia will be written in persian
امیدوارم روزی برسد که دایره المعارف بزرگی به فارسی نگاشته شود.

57. he prefaced the novel by a short account of when and how it was written
در پیشگفتار رمان تاریخ و چگونگی نگارش آن را شرح داد.

مترادف ها

مصنف (صفت)
composed, written

کتبی (صفت)
written

نوشتاری (صفت)
written

انگلیسی به انگلیسی

• inscribed; in writing; in handwriting
written is the past participle of write.
a written test or piece of work is one which involves writing rather than doing an experiment or giving spoken answers.
a written agreement, rule, or law has been officially written down.

پیشنهاد کاربران

مکتوب
نوشته شده، ادبی
مثال: Her written works have received critical acclaim.
آثار نوشته شده اش تحسین برانگیز بوده اند.
محرر. [ م ُ ح َرْ رَ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از تحریر. نوشته شده. ( غیاث ) . نوشته شده و مکتوب و مرقوم و نگاشته شده. ( ناظم الاطباء ) . || نسختی مکتوب از روی نسختی دیگر. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .
writ
A past tense and a past participle of write
in black and white
سرنوشت
مسطور
قلمی/قلمی شده ( نوشته شده )
written name به معنای امضا میباشد
نوشته شد 🇹🇯🇹🇯
The letter written last week arrived today
نامه ای که هفته ی قبل نوشته شد ، امروز رسید
نوشته شده
مکتوب شده
written by = به قلمِ، نوشته ی، اثرِ، نگاشته ی، نبشته ی، تالیفِ
نگاشته، نبشته، مرقوم
کتبی
نوشته
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس