writing

/ˈraɪtɪŋ//ˈraɪtɪŋ/

معنی: نویسندگی، خط، نوشته، دست خط، نوشتجات، خامه رانی
معانی دیگر: نوشتن، تحریر، نگارش، - نویسی، (معمولا جمع) نوشتار، دستنوشته، دستنویس، اثر(آثار)، دبیره، وابسته به نوشتن یا تحریر، سبک نویسندگی، سبک نوشته، نوع نوشته

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the process, art, or profession of one who writes.
مشابه: composition

(2) تعریف: something that is written, such as letters, words, or symbols, esp. those expressing an idea or meaning; readable material.
مشابه: literature, text

(3) تعریف: a written state or form.

- an idea proposed in writing
[ترجمه افشین خلاق دوست] یک ایده به وسیله نوشتن ارائه شده بود
|
[ترجمه بنی اسد] ایده ای که در نوشتن پیشنهاد شده است
|
[ترجمه گوگل] ایده ای که به صورت مکتوب ارائه شده است
[ترجمه ترگمان] ایده ای که در نوشتن پیشنهاد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a particular literary or musical style.

- His writing is different from everyone else's.
[ترجمه Bozormehr] نوشته اش با نوشته های هر دیگری متفاوت است
|
[ترجمه گوگل] نوشته او با بقیه فرق دارد
[ترجمه ترگمان] نوشته های او متفاوت از هر کس دیگری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. writing has been his occupation for many years
سالهاست که حرفه ی او نویسندگی است.

2. writing is my cup of tea
نگارش کار دلخواه من است.

3. writing is not such an easy proposition
نویسندگی چندان کار آسانی نیست.

4. writing materials
لوازم التحریر،نوشت افزار

5. writing paper
کاغذ برای نوشتن

6. writing poetry is anything but easy
تنها چیزی که درباره ی نگارش شعر نمی توان گفت سهولت آن است.

7. writing popular science is a difficult task
نگارش مطالب علمی (به طور قابل فهم عوام) کار دشواری است.

8. writing such a book is very time-consuming
نگاشتن چنین کتابی بسیار وقت گیر است.

9. writing the essay was a piece of cake
نوشتن مقاله اصلا کاری نداشت (مثل آب خوردن بود).

10. writing this book has taken too much time
نگارش این کتاب وقت زیادی گرفته است.

11. writing this dictionary exhausts me
نگارش این فرهنگ مرا فرسوده می کند.

12. writing this dictionary has engaged all my energies
نگارش این فرهنگ تمام انرژی مرا گرفته است.

13. writing this dictionary was not an easy labor
نگارش این فرهنگ کار آسانی نبود.

14. writing this dictionary will take six years
نگارش این فرهنگ شش سال طول خواهد کشید.

15. a writing table
میز تحریر

16. before writing you must verify your material
پیش از نگارش باید صحت و سقم مطالب خود را معلوم کنی.

17. before writing your essay, you must outline it
بایستی پیش از نگارش مقاله رئوس مطالب آن را بنویسی.

18. creative writing
نگارش هنری (یا ادبی)

19. expository writing
نگارش توضیحی (نوشتن در بیان اندیشه یا پدیده و غیره)

20. fiction writing
داستان پردازی،داستان نویسی

21. his writing is full of grammatical mistakes
نوشته ی او پر از اشتباهات دستوری است.

22. his writing is full of modernisms
نوشته های او پر از واژه ها و اصطلاحات امروزی است.

23. his writing style is wooden and boring
سبک نگارش او خشک و ملال آور است.

24. if writing is no longer a valid medium, the film may replace it
اگر نگارش دیگر وسیله ی موثری نباشد فیلم جای آن را خواهد گرفت.

25. letter writing
نامه نگاری

26. obscure writing
نوشتار گنگ

27. poetry writing needs time; it should never be hurried
شعر نویسی وقت می خواهد و هرگز نباید در (نوشتن) آن عجله به خرج داد.

28. sloppy writing
نگارش سرهم بندی شده

29. the writing of that story was a kind of catharsis for me
نوشتن آن داستان برای من نوعی تخلیه ی روانی بود.

30. the writing of this book took six years
نگارش این کتاب شش سال طول کشید.

31. your writing is riddled with grammatical and spelling errors
نوشته ی شما پر از لغزش های دستوری و املایی است.

32. for me, writing is business as well as recreation
برای من نگارش هم کسب است هم تفریح.

33. he is writing a novel or something
او دارد یک رمان یا چیزی از این قبیل می نویسد.

34. i am writing this dictionary mainly for love
من این فرهنگ را بیشتر از روی عشق می نویسم (تا پول).

35. i enjoy writing in the privacy of my house
من دوست دارم در خلوت خانه ام چیز بنویسم.

36. she is writing a letter
او دارد نامه می نویسد

37. she is writing a sequel to her first novel
او دارد دنباله ی رمان اول خود را می نویسد.

38. teaching and writing claim almost all of my time
تدریس و نگارش تقریبا همه ی وقت مرا می گیرد.

39. these days, writing this book is my only entertainment
این روزها نگارش این کتاب یگانه وسیله ی سرگرمی من است.

40. a formula for writing musical comedies
دستور نگارش کمدی های موزیکال

41. he is now writing a new book
حالا دارد یک کتاب تازه می نویسد.

42. hedayat's style of writing
سبک نویسندگی هدایت

43. his style of writing is comical
سبک نگارش او خنده انگیز است.

44. i am busy writing a new dictionary
مشغول نوشتن فرهنگ جدیدی هستم.

45. sohrab's way of writing
شیوه ی نگارش سهراب

46. the mechanics of writing
فوت و فن نگارش

47. the profession of writing
حرفه ی نویسندگی

48. the task of writing this book is still in process
امر نگاشتن این کتاب هنوز در جریان است.

49. to make your writing more legible, skip every other line
برای خواناتر کردن نوشته ی خود یک سطر در میان بنویسید.

50. a lush style of writing
سبک نویسندگی پر شاخ و برگ

51. a member of the writing trade
عضو اتحادیه ی نویسندگان

52. a pompous style of writing
سبک نگارش پر تصنع و فخر آمیز

53. a slick style of writing
سبک نگارش روان و بی محتوا

54. a watery style of writing
سبک نویسندگی سست

55. an amateurish attempt at writing poetry
کوششی خام دستانه در نگارش شعر

56. her forceful style of writing
سبک غنی نویسندگی او

57. his peppery style of writing
سبک تند و تیز نگارش او

58. the art of letter writing
هنر نامه نویسی

59. the idiosyncrasies of his writing style
ویژگیهای منحصر به فرد او

60. the obscenity of a writing may lie as much in intent as in wording
قباحت یک نوشتار ممکن است به همان اندازه که ناشی از جمله بندی است ناشی از قصد و نیت هم باشد.

61. we shouldn't dignify this writing by calling it poetry
نباید با اطلاق واژه ی شعر به این نوشته ها اعتبار آن را بالا ببریم.

62. you must smooth your writing style
باید سبک نگارش خود را سلیس کنی.

63. a piece of chalk for writing
یک تکه گچ برای نوشتن

64. churchill's avocations were painting and writing
کار تفریحی چرچیل نقاشی و نگارش بود.

65. my investment of time in writing this book
صرف وقت من در نگارش این کتاب

66. nowadays, a lot of bad writing passes under the name of poetry
این روزها بسیاری نوشته ی بدتحت عنوان شعر قالب می شود.

67. nowadays, my only diversions are writing and walking
این روزها تنها سرگرمی من نویسندگی و راه پیمایی است.

68. nowadays, my only fun is writing this book
این روزها تنها خوشی من نگارش این کتاب است.

69. the teacher rubbed off the writing on the blackboard
معلم نوشته های روی تخته سیاه را پاک کرد.

70. to reduce a talk to writing
نطقی را به نگارش درآوردن

مترادف ها

نویسندگی (اسم)
authorship, writing

خط (اسم)
hand, order, groove, way, road, character, bar, mark, letter, row, line, file, feature, writing, track, script, streak, charter, letter missive, stripe, calligraphy, rut, ruler, ruck, message, legend, fascia, stria, handwriting, penmanship, printmaking, tails

نوشته (اسم)
record, deposition, writing, opus, inscription, epigraph, manuscript, writ, scrip, paperwork

دست خط (اسم)
hand, writing, script, longhand, manuscript, handwriting, rescript

نوشتجات (اسم)
work, writing, literature

خامه رانی (اسم)
writing

انگلیسی به انگلیسی

• act of marking on a substance with symbols or letters; literary work; document, manuscript; handwriting, penmanship; something written; style of writing
writing is something that has been written or printed.
you can refer to any piece of written work as writing, especially when you are considering the style of language used in it.
writing is also the activity of writing, especially writing books for money.
your writing is the way that you write with a pen or pencil, which can usually be recognized as belonging to you.
an author's writings are all the things that he or she has written.
see also write.

پیشنهاد کاربران

۱. ( عمل ) نوشتن ۲. نوشتار ۳. خط. دستخط ۴. نوشته. اثر
مثال:
Wherein are upright writings.
که در آن نوشته های استوار است.
�فِیهَا کُتُبٌ قَیِّمَةٌ�
نوشتن، نگارش
مثال: His writing skills improved after taking a creative writing course.
مهارت های نوشتاری او پس از گذراندن دوره ی نوشتن خلاقانه بهبود یافت.
مطلب، مطالب
دست خط
واژه writing به معنای دستخط
یکی از معانی واژه writing دستخط است. دستخط به معنای نحوه نوشتن است. برای مثال:
. i don't recognize the writing ( دستخط آن را تشخیص نمی دهم. ) در اینجا به معنای آن است که نمی دانم این دستخط کیست.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه writing به معنی نوشته و نگارش
واژه writing در اینجا هم به معنای نوشته و هم به معنای نگارش است. منظور از نوشته می تواند کتاب و یا چیز های مشابه باشد اما منظور از نگارش عمل نوشتن است. به مثال های زیر توجه کنید.
creative writing ( نگارش خلاق )
speaking and writing ( صحبت کردن و نگارش )
منبع: سایت بیاموز

کتبی
کتابت. اصطلاح خوشنویسی
نوشتن ، نویسندگی
درج
نوشتن ( نگارش )
نگارش
شکل نوشتاری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس