write off

/raɪt ɔf//raɪt ɒf/

معنی: کسر کردن
معانی دیگر: 1- از حساب بدهی (و غیره) حذف کردن، کاستن 2- رجوع شود به: 3 amortize- درنظر نگرفتن، از فهرست مطالب مورد مذاکره (وغیره) زدن، هر چیز نگاشته شده، هزینه یا قلم (اقلام) استهلاک شده، کسر شده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the removal of an item from a business account, usu. as a loss.

(2) تعریف: a reduction in the book value of an item or asset; depreciation.
عبارت ( phrase )
• : تعریف: to consider to be lost or not worthy of consideration.
مترادف: dismiss, reject
مشابه: abandon, disavow, disregard, drop, repudiate

- She wrote off her old friends.
[ترجمه Yousef] او دوستان قدیمش را در نظر نگرفت
|
[ترجمه مجید وحید] او ارتباطش را با دوستان قدیمیش قطع کرد.
|
[ترجمه گوگل] او دوستان قدیمی خود را نوشت
[ترجمه ترگمان] دوستان قدیمیش رو هم نوشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The World Bank is being urged to write off debts from developing countries.
[ترجمه Yousef] بانک جهانی تمایل دارد بدهی کشورهای درحال توسعه را از حساب خارج کند.
|
[ترجمه گوگل]از بانک جهانی خواسته شده است که بدهی های کشورهای در حال توسعه را رد کند
[ترجمه ترگمان]بانک جهانی اصرار دارد که بدهی های کشورهای در حال توسعه را حذف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The United States agreed to write off debts worth billions of dollars.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده با رد بدهی های میلیارد دلاری موافقت کرد
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده موافقت کرد که بدهی خود را به ارزش بیلیون ها دلار بنویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The president persuaded the West to write off Polish debts.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور غرب را متقاعد کرد که بدهی های لهستان را بنویسد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور غرب را متقاعد کرد که بدهی های لهستانی را حذف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These people are difficult to write off as malingering employees.
[ترجمه گوگل]رد کردن این افراد به عنوان کارمندان بداخلاق کار دشواری است
[ترجمه ترگمان]نوشتن این افراد برای کارمندان دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Did you write off for tickets?
[ترجمه گوگل]آیا بلیط ها را یادداشت کرده اید؟
[ترجمه ترگمان]برای بلیط ها چیزی نوشتی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Are you going to write off for that free poster?
[ترجمه گوگل]آیا قصد دارید آن پوستر رایگان را بنویسید؟
[ترجمه ترگمان]می خوای برای اون پوستر مجانی بنویسی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We decided to write off the rest of the day and go shopping.
[ترجمه Yousef] ما تصمیم گرفتیم بقیه روز را برای خرید بگذاریم.
|
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفتیم بقیه روز را بنویسیم و به خرید برویم
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتیم بقیه روز را تعطیل کنیم و به خرید برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The company said it will write off $ 80 million in inventory to account for the expected lower selling prices.
[ترجمه گوگل]این شرکت اعلام کرد که 80 میلیون دلار موجودی را برای محاسبه قیمت های فروش پایین تر مورد انتظار حذف خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این شرکت گفت که این شرکت ۸۰ میلیون دلار در فهرست موجودی خواهد نوشت تا قیمت فروش کم تر مورد انتظار را در نظر بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Westerners are often tempted to write off the great urban centers of the developing world as almost beyond hope.
[ترجمه گوگل]غربی ها اغلب وسوسه می شوند که مراکز شهری بزرگ جهان در حال توسعه را تقریباً فراتر از امید بنویسند
[ترجمه ترگمان]غربی ها همیشه وسوسه می شوند که مراکز شهری بزرگ جهان در حال توسعه را تقریبا فراتر از امید بنویسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bank has been trying to write off huge losses from its CornerStone credit card over several recent quarters.
[ترجمه گوگل]این بانک در چند فصل اخیر تلاش کرده است تا ضررهای زیادی را از کارت اعتباری CornerStone خود حذف کند
[ترجمه ترگمان]این بانک در تلاش است تا زیان های زیادی را از کارت اعتباری cornerstone خود در چند بخش اخیر حذف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Most nurseries write off one in 10 plants, for failing to germinate, thrive or being destroyed by pests.
[ترجمه گوگل]اکثر نهالستان ها از هر 10 گیاه یک گیاه را به دلیل عدم جوانه زدن، رشد و یا نابودی آفات حذف می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کودکان در ۱۰ کارخانه یکی از آن ها را به خاطر عدم رشد، رشد و یا نابود شدن توسط آفات می نویسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Depreciation is calculated to write off the cost or valuation of tangible assets other than freehold land over their estimated useful lives.
[ترجمه گوگل]استهلاک برای حذف بهای تمام شده یا ارزش گذاری دارایی های مشهود غیر از زمین های دارای مالکیت آزاد در طول عمر مفید تخمینی آنها محاسبه می شود
[ترجمه ترگمان]Depreciation محاسبه هزینه و یا ارزش گذاری دارایی های ملموس به غیر از زمین های بایر بر روی زندگی مفید آن ها محاسبه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The new method would let donors write off 100 percent of their donations to private and religious charities up to $ 500.
[ترجمه گوگل]روش جدید به اهداکنندگان اجازه می‌دهد تا 100 درصد کمک‌های خود به موسسات خیریه خصوصی و مذهبی را تا سقف 500 دلار حذف کنند
[ترجمه ترگمان]این روش جدید به خیرین اجازه می دهد تا ۱۰۰ درصد از کمک های خود را به خیریه های خصوصی و مذهبی تا ۵۰۰ دلار ارسال کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As a result Ferranti had to write off £215million, reissue its annual report and negotiate financial support from its bankers.
[ترجمه گوگل]در نتیجه فرانتی مجبور شد 215 میلیون پوند را بنویسد، گزارش سالانه خود را مجدداً منتشر کند و در مورد حمایت مالی بانکداران خود مذاکره کند
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، Ferranti باید ۲۱۵ میلیون پوند، reissue گزارش سالانه خود و مذاکره با حمایت مالی از بانکداران خود را بنویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Daimler will write off 3 billion marks in 1995 against the Fokker losses.
[ترجمه گوگل]دایملر در سال 1995 3 میلیارد مارک را در مقابل ضررهای فوکر حذف خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]Daimler ۳ میلیارد مارک را در سال ۱۹۹۵ بر علیه زیان های فوکر ۵ میلیارد دلاری نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کسر کردن (فعل)
derogate, mute, deduct, subduct, detract, write off, defalcate

تخصصی

[حقوق] حذف کردن، قلم زدن، از دفتر خارج کردن، انتقال مانده حساب دارایی (به دلیل غیر قابل وصول بودن یا فاقد ارزش شدن آن) به حساب هزینه یا سود و زیان، لغو کردن پروژه یا برنامه - حذف بدهی مشکوک الوصول از دفتر حساب، بدهی مشکوک الوصول

انگلیسی به انگلیسی

• disregard an outstanding debt (as of a customer); consider worthless; make a reduction in a value for accounting purposes
if a vehicle is a write-off, it is so badly damaged in an accident that it is not worth repairing.

پیشنهاد کاربران

اوراق شدن
Write - off
This term refers to a vehicle that has been so severely damaged that it is deemed uneconomical to repair. It is often used to describe a car that has been involved in a serious accident and is considered a total loss by the insurance company.
...
[مشاهده متن کامل]

وسیله نقلیه ای که به قدری آسیب دیده که تعمیر آن مقرون به صرفه نیست.
اغلب برای توصیف خودرویی استفاده می شود که در یک تصادف جدید اغون و توسط شرکت بیمه به عنوان خسارت کلی در نظر گرفته می شود.
خودروی درب و داغان، قراضه
مثال؛
After the collision, the insurance company declared the car a write - off.
A mechanic might say, “The damage to the engine was extensive, so we had to write off the vehicle. ”
In a conversation about car accidents, someone might ask, “Have you ever been in a write - off before?”

To write off something means to consider it as unimportant or insignificant and not worthy of attention or consideration.
بی اهمیت یا ناچیز تلقی کردن چیزی و این که آن چیز ارزش توجه و اعتنا ندارد.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
Don’t write off his ideas just because they seem unconventional.
In a discussion about a new technology, someone might say, “Many people wrote off smartphones when they were first introduced. ”
A person might write off someone’s opinion by saying, “I think we can safely write off his comments as uninformed. ”

منقضی شدن تاریخ، در امریکا به جاده های قدیمی و بلا استفاده میگویند
از خط تولید خارج شدن, از کار افتاده. در امریکا جاده هایی که تاریخشان منقضی شده است
دور چیزی را خط کشیدن
قید چیزی را زدن
write someone or something off as به معنی کسی یا چیزی را به عنوان . . . کنار گذاشتن
✔️write sb/sth off
to decide that someone or something is not useful or important
. e. g
You have to know, Eddie, I wrote you off
Limitless 2011🎥
مسکوت گذاشتن
( چیز یا آدم ) به دردنخور ( هرچیز ) بی ارزش
از خیر چیزی گذشتن
قید چیزی یا کسی را زدن
Eventually, he wrote off the possibility of earning a college degree.
در نهایت، از خیر مدرک دانشگاهی گذشت.
( در حسابداری )
به معنای حذف یک قلم از دفاتر به این دلیل که ارزش آن صفر شده است یا حذف بخشی از یک قلم، به این دلیل که ارزش آن کاهش داشته است.
به نوعی معنای مستهلک کردن می دهد.
مثال: goodwill write - off یعنی مستهلک کردن سرقفلی - کاهش ارزش سرقفلی که بر اثر تجدید ارزیابی حاصل شده است.
[حسابداری]
دقت بفرمایید سه جور نویساک با پسوندهای مختلف، برای write در حسابداری هریک به چه معناست.
write down = تنزل ارزش ( ناشی از لحاظ بهای کمتر به جای بازار و شناسایی زیان در روش اقل بهای تمام شده یا ارزش بازار ) ( برخی از حسابدارهای گرامی ممکن است تعدیل منفی به این بگویند که ترجمه درستی نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

write up= ارتقای ارزش ( ناشی از جبران قیمتی موجودی کالایی که در روش اقل بها و بازار، بهای کمتر داشته و حالا قیمتش بالارفته و جبران شده ) ( برخی از حسابدارها ممکن است به این تعدیل مثبت بگویند که ترجمه درستی نیست و باسایر ترجمه ها اشتباه گرفته میشود.
write off= حذف ارزش
دوستان گرامی وقتی مفهوم کلمه یا عبارتی را ازطریق کمک کاربران متوجه میشویم حداقل کاری که میتوانیم بکنیم، لایک کردن آن معنی به منظور دلگرم نمودن آن مترجم برای ادامه کار و کمک بیشتر آتی به خودمان است. زبان فارسی مانند سایر داشته هایمان برای بقا نیازمند کمک همه فارسی دانان است.

مخالفت کردن با چیزی
اوراق , درب و داغون ( کردن ) ؛ حذف کردن ( بدهی )
– She wasn't hurt, but the car's a complete write‑off
– She's written off two cars this year
– His car was completely written off in the accident
– The World Bank is being urged to write off debts from developing countries
اسقاطی
قلم زدن بدهی از دفتر
لغو بدهی کردن
لغو دارایی کردن
یه معنی آن میشود استهلاک
بعضی شرکت های بزرگ به شعبه هاشون مقداری پول بابت هزینه های جانبی می دهند که به آن right off گفته میشود
پایین آوردن ارزش
مستهلک کردن دارایی ها
وسایل نقلیه ی آسیب دیده مثل اتوبوس وماشین که نمیشه تعمیرشون کرد
Write - off :
درب و داغون ( ماشینی که بدجور آسیب دیده و دیگر قابل تعمیر نیست )
She survived the crash with minor injuries, but the car was a write - off
1 - کنار گذاشتن، حذف کردن، نادیده گرفتن
to decide that someone or something is a failure, unimportant or not worth paying any serious attention to
He is fed up with people writing him off because of his age.
...
[مشاهده متن کامل]

۲ - صرف نظر کردن، چشم پوشی کردن از بدهی
If someone writes off a debt or an amount of money that has been spent on a project, they accept that they are never going to get the money back.
It was the president who persuaded the West to write off Polish debts

ماشینی که توی تصادف کاملا نابود شده
آهن قراضه
( مالی ) حذف کردن. .
بدهی مالی شما حذف شد. . your debat is writed off
وسیله نقلیه ای که بدجور صدمه دیده و ارزش تعمیر نداره ( صفت )
( حقوقی ) حذف کردن
( حقوقی ) نوشتن
اوراق شدن ماشین یا اتوبوس یا هر چیز غیر قابل تعمیر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس