write in


معنی: درج کردن
معانی دیگر: (امریکا) اسم کسی را روی برگه ی اخذ رای نوشتن، به فهرست نام کاندیدها افزودن، (امریکا) رای دادن به کسی که نامش در فهرست کاندیدها نیست، شخصی که نام او در فهرست کاندیدها نیست ولی به او رای می دهند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: write-ins
(1) تعریف: a candidate who has not been formally nominated and whose name is not on the ballot but must be added by the voter.

(2) تعریف: a vote cast for such a candidate.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or relating to a candidate who is a write-in.

جمله های نمونه

1. We aren't allowed to write in ballpoint at school.
[ترجمه گوگل]ما در مدرسه اجازه نداریم با توپ بنویسیم
[ترجمه ترگمان]ما اجازه نداریم که در یک خودکار در مدرسه بنویسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Please write in ink, not in pencil.
[ترجمه گوگل]لطفا با جوهر بنویسید نه با مداد
[ترجمه ترگمان]لطفا با جوهر بنویسید، نه با مداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If you draw or write in pencil you can always rub out your mistakes with an eraser.
[ترجمه گوگل]اگر با مداد نقاشی می کنید یا می نویسید، همیشه می توانید اشتباهات خود را با یک پاک کن پاک کنید
[ترجمه ترگمان]اگر مداد نقاشی کنید یا یادداشت کنید، همیشه می توانید اشتباه ات خود را با یک پاک کن پاک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Please write in pen on both sides of the paper.
[ترجمه گوگل]لطفا در دو طرف کاغذ با قلم بنویسید
[ترجمه ترگمان]لطفا در هر دو طرف کاغذ بنویسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. McCartney was also keen to write in a classical idiom, rather than a pop one.
[ترجمه گوگل]مک کارتنی همچنین مشتاق نوشتن در یک اصطلاح کلاسیک بود تا یک اصطلاح پاپ
[ترجمه ترگمان]مک کارتنی هم مشتاق بود که در زبان کلاسیک، به جای سبک پاپ، بنویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You must write in a clear and lucid style.
[ترجمه گوگل]شما باید به سبک واضح و شفاف بنویسید
[ترجمه ترگمان]باید به سبک روشن و روشن نامه بنویسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I think I'll write in Pat Wilson.
[ترجمه گوگل]فکر کنم در پت ویلسون بنویسم
[ترجمه ترگمان]فکر کنم توی \"پت ویلسون\" می نویسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He tried to write in a biblical style.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد به سبک کتاب مقدس بنویسد
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد به سبک انجیل بنویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For further details, write in for our free fact sheet.
[ترجمه گوگل]برای جزئیات بیشتر، برای برگه اطلاعات رایگان ما بنویسید
[ترجمه ترگمان]برای جزئیات بیشتر، برای برگه حقایق آزاد ما بنویسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Please write in capitals / in capital letters.
[ترجمه گوگل]لطفا با حروف بزرگ / بزرگ بنویسید
[ترجمه ترگمان]لطفا در حروف بزرگ بنویسید \/ در حروف بزرگ بنویسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You may write in biro or pencil.
[ترجمه گوگل]می توانید با بیرو یا مداد بنویسید
[ترجمه ترگمان]می توانید با مداد و یا مداد بنویسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Readers are invited to write in with their comments.
[ترجمه گوگل]از خوانندگان دعوت می شود نظرات خود را در این مورد بنویسند
[ترجمه ترگمان]خوانندگان برای نوشتن نظرات خود دعوت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'll write in for more information.
[ترجمه گوگل]برای اطلاعات بیشتر می نویسم
[ترجمه ترگمان]من برای اطلاعات بیشتری می نویسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The campaign to write in Johnson for governor failed.
[ترجمه گوگل]کمپین نوشتن به زبان جانسون برای فرماندار شکست خورد
[ترجمه ترگمان]تلاش برای نوشتن در جانسون برای فرماندار شکست خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Please write in black ink.
[ترجمه گوگل]لطفا با جوهر سیاه بنویسید
[ترجمه ترگمان]لطفا با جوهر سیاه بنویسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درج کردن (فعل)
intercalate, write in

انگلیسی به انگلیسی

• in the united states, a write-in vote is a vote that is cast by writing the name of the candidate that you support on the ballot paper, because their name is not already printed there.

پیشنهاد کاربران

Write in with problems
درج کردن
از
مشکلات
With , , , از
رای دادن
نامه نوشتن
نوشتن نامه به یک سازمان برای نظر دادن، درخواست اطلاعات و غیره
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/write-in
نامه نوشتن به جایی ( تلویزیون، رادیو و. . . ) به منظور پرسیدن چیزی، بیان عقیده و . . .
درج شده
گنجانیدن، جا دادن، یاد داشت کردن
اضافه کردن عقیده یا پیشنهادی به متن نوشته شده

بپرس