فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: writes, writing, written, wrote
حالات: writes, writing, written, wrote
• (1) تعریف: to form (letters, words, symbols, or characters) on a surface with a pen, pencil, typewriter, or other instrument.
• مشابه: communicate, compose, convey, etch, express, impart, indite, inscribe, jot, letter, note, pen, pen, pencil, put down, record, relate, report, say, scrawl, scribble, script, sign, tell, type, typewrite, versify, voice
• مشابه: communicate, compose, convey, etch, express, impart, indite, inscribe, jot, letter, note, pen, pen, pencil, put down, record, relate, report, say, scrawl, scribble, script, sign, tell, type, typewrite, versify, voice
- Write your name at the top of the paper.
[ترجمه گوگل] نام خود را در بالای کاغذ بنویسید
[ترجمه ترگمان] نام خود را در بالای این مقاله بنویسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نام خود را در بالای این مقاله بنویسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to express or record by writing.
• مشابه: draft, draw up, pen, put down, take
• مشابه: draft, draw up, pen, put down, take
- She wrote her ideas in her journal.
[ترجمه گوگل] او ایده های خود را در مجله خود نوشت
[ترجمه ترگمان] اون ایده هاش رو توی دفتر خاطراتش نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون ایده هاش رو توی دفتر خاطراتش نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her fianc� wrote that he would be returning soon.
[ترجمه Mmmmmmmmmd] خاله او میخواهد بیاید|
[ترجمه گوگل] نامزدش نوشته بود که به زودی برمی گردد[ترجمه ترگمان] نامزدش می نوشت که به زودی به خانه باز می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She wrote her mother that she had passed her exam.
[ترجمه گوگل] او به مادرش نوشت که امتحانش را پس داده است
[ترجمه ترگمان] او مادرش را برای مادرش نوشت که او امتحان را رد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او مادرش را برای مادرش نوشت که او امتحان را رد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to author or compose.
• مترادف: author, compose, pen
• مشابه: contribute, create, draft, originate, poeticize, produce, versify
• مترادف: author, compose, pen
• مشابه: contribute, create, draft, originate, poeticize, produce, versify
- She wrote that song.
• (4) تعریف: to fill in the spaces of or cover with writing.
• مترادف: pen
• مشابه: scrawl, scribble, type
• مترادف: pen
• مشابه: scrawl, scribble, type
- He wrote six pages.
• (5) تعریف: to leave the evidence or signs of.
• مترادف: display, evidence, evince, exhibit, manifest, show
• مشابه: betray, declare, disclose, indicate, reveal, signify, uncover
• مترادف: display, evidence, evince, exhibit, manifest, show
• مشابه: betray, declare, disclose, indicate, reveal, signify, uncover
- Guilt is written all over his face.
[ترجمه گوگل] احساس گناه در تمام صورتش نوشته شده است
[ترجمه ترگمان] احساس گناه بر چهره اش نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] احساس گناه بر چهره اش نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: writes, writing, written, wrote
عبارات: write off, write up, write down
حالات: writes, writing, written, wrote
عبارات: write off, write up, write down
• (1) تعریف: to form letters, words, symbols, or characters on a surface with a pen, pencil, typewriter, or other instrument.
• مشابه: contribute, etch, mark, print, record, scrawl, scribble
• مشابه: contribute, etch, mark, print, record, scrawl, scribble
- These children are learning how to write.
[ترجمه گوگل] این کودکان در حال یادگیری نوشتن هستند
[ترجمه ترگمان] این کودکان در حال یادگیری نحوه نوشتن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این کودکان در حال یادگیری نحوه نوشتن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to create written material as a job or profession.
• مترادف: compose
• مترادف: compose
- She writes and her husband paints.
[ترجمه گوگل] او می نویسد و شوهرش نقاشی می کند
[ترجمه ترگمان] او می نویسد و شوهرش نقاشی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او می نویسد و شوهرش نقاشی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to communicate by sending letters.
• مترادف: correspond
• مشابه: communicate
• مترادف: correspond
• مشابه: communicate
- Write to me soon.
[ترجمه زرنگ کلاس] به زودی برای من نامه بنویس|
[ترجمه گوگل] زود برام بنویس[ترجمه ترگمان] به زودی به من نامه بنویس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید