• (1)تعریف: the joint between the arm and hand, or the bones forming this joint.
- He hurt his wrist trying to catch that ball.
[ترجمه سامر] تلاش او برای مهار کردن توپ باعث آسیب به دستش شد
|
[ترجمه فاطی] او مچ دستش را آسیب دیده کرد زمانی که میخاست توپ را بگیرد
|
[ترجمه Amirali] هنگامی که میخواست توپ را دریافت کند، مچ دستش آسیب دید
|
[ترجمه A.M] او به مچ دستش آسیب رساند زمانی که می خواست آن توپ را بگیرد
|
[ترجمه گوگل] او در تلاش برای گرفتن آن توپ به مچ دستش آسیب زد [ترجمه ترگمان] مچ دستش را زخمی کرد و سعی کرد آن توپ را بگیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: the part of a garment that fits around this joint.
- I like this shirt but the wrists are too tight.
[ترجمه گوگل] من این پیراهن را دوست دارم اما مچش خیلی تنگ است [ترجمه ترگمان] از این پیرهن خوشم میاد ولی مچش خیلی تنگه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. he clasped my wrist hard and then unclasped it
مچ دستم را محکم گرفت و سپس آن را رها کرد.
2. he was holding my wrist and his handgrip was painful
مچ دستم را گرفته بود و فشار دست او دردناک بود.
3. she clenched her mother's wrist
محکم مچ مادرش را گرفت.
4. the delicate machinery of a wrist watch
دستگاه دقیق و حساس یک ساعت مچی
5. a slap (or tap) on the wrist
تنبیه خفیف
6. she committed suicide by slashing her own wrist
با بریدن رگ دست خود خودکشی کرد.
7. i felt the pressure of his fingers on my wrist
فشار انگشتانش را بر مچ دستم احساس کردم.
8. The policeman took the thief by the wrist.
[ترجمه گوگل]پلیس مچ دزد را گرفت [ترجمه ترگمان]پلیس مچ دزد را گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She clasped a bracelet round her wrist.
[ترجمه گوگل]دستبند را دور مچش بست [ترجمه ترگمان]او یک دست بند را دور مچ او حلقه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The doctor felt her pulse on her wrist.
[ترجمه گوگل]دکتر نبض او را روی مچ دستش حس کرد [ترجمه ترگمان]دکتر نبض او را گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Your angel, your love with the wrist, touch every injured child.
[ترجمه گوگل]فرشته تو، عشق تو با مچ دست، هر کودک زخمی را لمس کند [ترجمه ترگمان]فرشته شما، عشق شما با مچ، هر کودک زخمی را لمس می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Her bracelets jangled on her wrist.
[ترجمه Mehrana] دستبندش رو مچ دستش جیلینگ جیلینگ صدا میداد
|
[ترجمه گوگل]دستبندهایش روی مچ دستش پیچ خورده بود [ترجمه ترگمان]دستبندهای او روی مچ دستش موج می زدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Kay grasped him by the wrist.
[ترجمه گوگل]کی مچ او را گرفت [ترجمه ترگمان] خب مچ دستش گرفته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. His fingers closed around her wrist.
[ترجمه گوگل]انگشتانش دور مچ دستش بسته شد [ترجمه ترگمان]انگشتانش دور مچ او حلقه شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The policeman snapped the handcuffs around her wrist.
[ترجمه گوگل]پلیس دستبندهای دور مچ او را بست [ترجمه ترگمان]پلیس دست بند را دور مچ او زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. He pressed heavily on his companion's wrist.
[ترجمه گوگل]مچ دست همراهش را به شدت فشار داد [ترجمه ترگمان]او به سنگینی مچ دستش را فشار داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. I've hurt my wrist, so I've got it bandaged to give it some support.
[ترجمه گوگل]من مچ دستم آسیب دیده است، بنابراین آن را باندپیچ کردم تا کمی از آن حمایت کنم [ترجمه ترگمان]مچ دستم را زخمی کردم، پس پانسمان را بستم تا کمی از آن ها پشتیبانی کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
مچ دست (اسم)
wrist
مچ (اسم)
wrist
تخصصی
[زمین شناسی] مچ، استخوانهای مچ.
انگلیسی به انگلیسی
• joint at the base of the hand your wrist is the part of your body between your hand and arm which bends when you move your hand.
پیشنهاد کاربران
مچ دست - ( مفصل بین دست و ساعد ) - اسم She wears a watch on her wrist.
اعضای دست به انگلیسی: ✅Index finger: انگشت اشاره ✅Ring finger: انگشت حلقه ✅Little finger:انگشت کوچیکه ✅Middle finger: انگشت وسط ✅Thumb:شست ✅Palm:کف دست ✅Wrist:مچ دست ✅Nail: ناخن
wrist ( n ) ( rɪst ) =the joint between the hand and the arm, e. g. She broke her wrist. He wore a copper bracelet on his wrist.
wrist [ریٖست] مچ دست 🟢🟢🟢 waist [وِیْست] دور کمر
مچ دست
مچ دست، the join between arm and hand
The thinnest part of your arm , next to your hand
کلمهWRIST مخفف world restaurant international sign technique