wringer

/ˈrɪŋər//ˈrɪŋə/

معنی: خون اشام، به زور ستان
معانی دیگر: (شخص یا دستگاه که می چلاند) آب چلان، چلانگر، تاب دهنده، پیچان، غاصب، ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود مخصوصا لباس و پارچه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: put through the wringer
• : تعریف: a person or thing that wrings, esp. a device consisting of two rollers, mounted one above the other, between which wet laundry is rolled to squeeze the water out of it.

جمله های نمونه

1. put someone through the wringer
(امریکا - خودمانی) تحت فشار قرار دادن،(شدیدا) بازپرسی کردن

2. She's really been through the wringer since her husband died.
[ترجمه گوگل]او واقعاً از زمانی که شوهرش مرده است، در حال سخت گیری بوده است
[ترجمه ترگمان]از وقتی شوهرش مرد، واقعا خیلی سختی کشیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Rachel suddenly felt she'd been through an emotional wringer.
[ترجمه گوگل]راشل ناگهان احساس کرد که دچار یک مشکل عاطفی شده است
[ترجمه ترگمان]را شل ناگهان احساس کرد که او یک تجربه احساسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. With the wringer and mop they make up a mopping system.
[ترجمه گوگل]آنها با خرطوم و موپ یک سیستم پاک کردن را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]با the و mop دستگاه پاک کردن را می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Washing clothes, pulling items through a wringer and hanging them outside took a full day, and ironing took another.
[ترجمه گوگل]شستن لباس‌ها، کشیدن اقلام از داخل گیره و آویزان کردن آن‌ها در بیرون یک روز کامل طول می‌کشد و اتو کردن یک روز دیگر طول کشید
[ترجمه ترگمان]شستن لباس ها، کشیدن اشیا از طریق یک ماشین wringer و آویزان کردن آن ها در بیرون یک روز کامل، و اتو کردن دیگری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His ex-wife really put Barry through the wringer.
[ترجمه گوگل]همسر سابق او واقعاً بری را از بین برد
[ترجمه ترگمان]همسر سابقش، واقعا \"بری\" رو در حال wringer قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their private parts were firmly jammed in the wringer and all it needed was for somebody to to the rescue.
[ترجمه گوگل]اندام‌های خصوصی آن‌ها به‌طور محکمی در دستگاه گیر کرده بود و تنها چیزی که لازم بود این بود که کسی کمکش کند
[ترجمه ترگمان]تمام بخش های خصوصی آن ها به سختی فشرده می شد و تنها چیزی که لازم داشت این بود که کسی برای نجات دادن به آن نیاز داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Stock investors have been through the wringer over the past five months, sweating through nasty market declines and savoring the recoveries that followed.
[ترجمه گوگل]سرمایه‌گذاران سهام در پنج ماه گذشته دچار رکود شده‌اند و از رکود بد بازار عرق کرده‌اند و از بهبودی پس از آن لذت برده‌اند
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاران بورس در طول پنج ماه گذشته از طریق کاهش شدید بازار و از دست دادن the که به دنبال آن هستند، در طول پنج ماه گذشته از این دستگاه عبور کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I was really put through the wringer at my job interview . I had to fill out papers, meet dozens of peoples, and do a presentation!
[ترجمه گوگل]من واقعاً در مصاحبه شغلی خود دچار مشکل شدم من مجبور شدم مقالات را پر کنم، ده ها نفر را ملاقات کنم و یک ارائه ارائه کنم!
[ترجمه ترگمان]من واقعا در مصاحبه شغلی ام از ماشین wringer می گذشتم من باید مقالات را پر کنم، ده ها نفر را ملاقات کنم، و یک ارائه ارائه دهم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Corporation sells, to attend to machine, wringer kitchen small household electrical appliances products and so on production soybean milk machine.
[ترجمه گوگل]شرکت به فروش می رساند، برای رسیدگی به ماشین آلات، لوازم خانگی برقی آشپزخانه کوچک و غیره تولید دستگاه شیر سویا
[ترجمه ترگمان]شرکت برای شرکت در ماشین، تجهیزات الکتریکی خانگی کوچک خانگی و غیره به فروش می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Outside investigators will put the company's accounting practices through the wringer.
[ترجمه گوگل]بازرسان بیرونی، شیوه‌های حسابداری شرکت را در معرض خطر قرار می‌دهند
[ترجمه ترگمان]خارج از تحقیق، تحقیقات حسابداری شرکت را از طریق فرآیند wringer انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. John McLeish, himself a forceful character, felt as if he had been put through a wringer.
[ترجمه گوگل]جان مک لیش، که خود شخصیتی نیرومند بود، احساس می‌کرد که او را از دست یک قلع و قمع انداخته‌اند
[ترجمه ترگمان]جان McLeish، شخصیت نیرومندی داشت، احساس می کرد که او را به سختی می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Before being reunited with his 14-year-old wife and baby, Pedro Sotelo went through the wringer Thursday.
[ترجمه گوگل]پدرو سوتلو قبل از اینکه دوباره با همسر و نوزاد 14 ساله‌اش بپیوندد، روز پنج‌شنبه را با مشکل مواجه کرد
[ترجمه ترگمان]پدرو Sotelo پیش از این که به همسر و فرزند ۱۴ ساله اش بپیوندد، در روز پنج شنبه وارد کارگاه wringer شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A company called Astrogenetix has started the approval process for putting their salmonella vaccine through the clinical trial wringer.
[ترجمه گوگل]شرکتی به نام Astrogenetix فرآیند تایید برای قرار دادن واکسن سالمونلا خود را از طریق کارآزمایی بالینی آغاز کرده است
[ترجمه ترگمان]یک شرکت بنام Astrogenetix فرآیند تایید را برای قرار دادن واکسن سالمونلا از طریق آزمایش بالینی آغاز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. SCULLY: I don't blame you. You've been through the wringer, I'd say.
[ترجمه گوگل]اسکالی: من تو را سرزنش نمی کنم من می‌توانم بگویم که شما از طریق پیچیدگی گذر کرده‌اید
[ترجمه ترگمان]من تو را مقصر نمی دانم به نظر من تو خیلی سختی کشیدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خون اشام (اسم)
spider, leech, bloodsucker, vampire, caterpillar, wringer, lamia

به زور ستان (اسم)
wringer

انگلیسی به انگلیسی

• one who or that which wrings; machine or device which extracts water (clothing, mop, etc.); difficult or painful experience (slang)

پیشنهاد کاربران

بپرس