صفت ( adjective )
مشتقات: wretchedly (adv.), wretchedness (n.)
مشتقات: wretchedly (adv.), wretchedness (n.)
• (1) تعریف: miserable, unhappy, or unfortunate.
• مترادف: forlorn, miserable, unfortunate, unhappy
• متضاد: blessed, cheerful, fortunate, well
• مشابه: broken-hearted, careworn, dejected, deplorable, depressed, desolate, despairing, despondent, disconsolate, down, downhearted, hapless, heartbroken, heartsick, lousy, low, poor, woebegone, woeful
• مترادف: forlorn, miserable, unfortunate, unhappy
• متضاد: blessed, cheerful, fortunate, well
• مشابه: broken-hearted, careworn, dejected, deplorable, depressed, desolate, despairing, despondent, disconsolate, down, downhearted, hapless, heartbroken, heartsick, lousy, low, poor, woebegone, woeful
- He felt wretched after failing the exam the second time.
[ترجمه B] او پس از اینکه امتحان دوم را قبول نشد احساس تاسف کرد|
[ترجمه سینا] او پس از اینکه برای بار دوم امتحان رو رد شد ، احساس بدبختی کرد|
[ترجمه گوگل] او پس از رد شدن در امتحان برای بار دوم احساس بدبختی کرد[ترجمه ترگمان] بعد از اینکه بار دوم را شکست، احساس تاسف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- When she realized the consequences, she felt wretched about what she'd done.
[ترجمه Rahil] او احساس شرمندگی کرد بعد ازقبول نشدن در امتحان برای دومین بار|
[ترجمه محسن] وقتی که نتایج کار را فهمید، از آنچه که انجام داده بود احساس تاسف کرد.|
[ترجمه گوگل] وقتی متوجه عواقب آن شد، از کاری که انجام داده بود احساس بدبختی کرد[ترجمه ترگمان] وقتی عواقبش را درک می کرد احساس بدی نسبت به کاری که کرده بود احساس تاسف می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: characterized by or causing misery and suffering.
• مترادف: miserable, sorry
• متضاد: delightful, luxurious
• مشابه: abject, adverse, awful, bad, bitter, cheerless, deplorable, desolate, dismal, gloomy, poor, rotten, sordid, vile, woeful
• مترادف: miserable, sorry
• متضاد: delightful, luxurious
• مشابه: abject, adverse, awful, bad, bitter, cheerless, deplorable, desolate, dismal, gloomy, poor, rotten, sordid, vile, woeful
- The future king was appalled at the wretched living conditions of the poor.
[ترجمه گوگل] پادشاه آینده از وضعیت اسفبار زندگی فقرا وحشت زده بود
[ترجمه ترگمان] شاه آینده از وضع موجود بدبخت فقرا وحشت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شاه آینده از وضع موجود بدبخت فقرا وحشت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I'll never go back to that wretched factory!
[ترجمه گوگل] من هرگز به آن کارخانه بدبخت برنمی گردم!
[ترجمه ترگمان] من هیچ وقت به اون کارخونه لعنتی بر نمی گردم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من هیچ وقت به اون کارخونه لعنتی بر نمی گردم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: vile or contemptible.
• مترادف: contemptible, deplorable, miserable, pitiable, sorry, vile
• مشابه: base, despicable, detestable, ignoble, ignominious, lousy, low, lowdown, mean, no-good, rotten, shabby, sleazy, worthless
• مترادف: contemptible, deplorable, miserable, pitiable, sorry, vile
• مشابه: base, despicable, detestable, ignoble, ignominious, lousy, low, lowdown, mean, no-good, rotten, shabby, sleazy, worthless
- That wretched scoundrel cheated me out of everything I had.
[ترجمه گوگل] آن رذل بدبخت من را از هرچه داشتم فریب داد
[ترجمه ترگمان] این مرد رذل من را از هر چیزی که داشتم فریب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این مرد رذل من را از هر چیزی که داشتم فریب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: poor, inferior, or worthless.
• مترادف: inferior, paltry, pitiful, poor, sorry, worthless
• متضاد: excellent, superb
• مشابه: awful, base, deplorable, lousy, mean, miserable, pathetic, rotten, shabby, vile, woeful
• مترادف: inferior, paltry, pitiful, poor, sorry, worthless
• متضاد: excellent, superb
• مشابه: awful, base, deplorable, lousy, mean, miserable, pathetic, rotten, shabby, vile, woeful
- The painters did a wretched job on this house--look at the drips and streaks!
[ترجمه گوگل] نقاشان در این خانه کار بدی کردند - به قطرات و رگه ها نگاه کنید!
[ترجمه ترگمان] نقاشان در این خانه کار بدی کردند، به the و streaks نگاه کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نقاشان در این خانه کار بدی کردند، به the و streaks نگاه کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید