wretch

/ˈret͡ʃ//ret͡ʃ/

معنی: خیره چشم، بدبخت، بیوجدان
معانی دیگر: (آدم)، فلک زدن، بیچاره، مفلوک، زبون، رذل، قابل تحقیر، پست، دون، خوار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who is desperately poor, unhappy, or unfortunate.
مترادف: unfortunate
مشابه: beggar, bum, castoff, pariah, pauper, ragamuffin, sad sack, tatterdemalion, waif

- I feel sorry for that miserable wretch.
[ترجمه گوگل] متاسفم برای اون بدبخت بدبخت
[ترجمه ترگمان] دلم به حال این بدبخت بیچاره می سوزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: one who is base or contemptible.
مترادف: blackguard, cur, knave, rascal, rogue, scoundrel, swine
مشابه: bastard, beast, bounder, good-for-nothing, louse, ne'er-do-well, rat, scalawag, scapegrace, scullion, SOB, villain, wastrel, worm

- I'll get even with that conniving wretch!
[ترجمه گوگل] من حتی با آن بدبخت اغواگر هم می شوم!
[ترجمه ترگمان] من حتی با اون پست فطرت متقلب هم حرف می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He was a lonely, miserable wretch.
[ترجمه گوگل]او یک بدبخت تنها و بدبخت بود
[ترجمه ترگمان]او یک آدم بدبخت و بدبخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Before the poor wretch had time to speak, he was shot.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه بدبخت بیچاره وقت حرف زدن داشته باشد، تیرباران شد
[ترجمه ترگمان]پیش از آنکه بی نوا فرصت سخن گفتن داشته باشد، تیر خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Stop pulling my hair, you wretch!
[ترجمه گوگل]دست از کشیدن موهام بردار، ای بدبخت!
[ترجمه ترگمان]! موهای منو نکش مرتیکه بدبخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You wretch! You promised you'd give me a lift.
[ترجمه گوگل]ای بدبخت! تو قول دادی که به من کمک کنی
[ترجمه ترگمان]! ای بدبخت تو قول دادی که منو بلند کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's a scurvy wretch.
[ترجمه گوگل]او یک بدبخت اسکوربوت است
[ترجمه ترگمان]او یک بی نوا پست فطرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Oh, what have you done, you wretch!
[ترجمه گوگل]آه، چه کردی ای بدبخت!
[ترجمه ترگمان]آه، تو چه کار کرده ای، ای بدبخت!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You wretch! You've taken the book I wanted.
[ترجمه گوگل]ای بدبخت! تو کتابی را که می خواستم برداشتی
[ترجمه ترگمان]! ای بدبخت کتابی که می خواستم رو برداشتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That miserable little wretch would lie to anyone.
[ترجمه گوگل]آن بدبخت کوچک بدبخت به هر کسی دروغ می گوید
[ترجمه ترگمان]آن بدبخت بی نوا به کسی دروغ می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What would happen to this poor wretch when we let her go?
[ترجمه گوگل]چه اتفاقی برای این بدبخت بیچاره می افتد وقتی او را رها کنیم؟
[ترجمه ترگمان]چه بلایی سر این بدبخت بیچاره میاد وقتی گذاشتیم بره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was my husband, and I, wretch that I am, could not keep faith with him.
[ترجمه گوگل]او شوهر من بود و من که بدبخت هستم نتوانستم به او ایمان بیاورم
[ترجمه ترگمان]او شوهرم بود و من بدبخت بودم و نمی توانستم به او ایمان داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A love letter probably, poor little wretch.
[ترجمه گوگل]احتمالاً یک نامه عاشقانه، بدبخت کوچک بیچاره
[ترجمه ترگمان]شاید یک نامه عاشقانه، طفلک بیچاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. No, but the other poor wretch did, and the ferryman remembers when.
[ترجمه گوگل]نه، اما بدبخت دیگر این کار را کرد، و کشتی گیر به یاد می آورد چه زمانی
[ترجمه ترگمان]نه، اما آن بدبخت بیچاره این کار را کرد و کرجی بانه یادش می آید که چه وقت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Items like wretch and grenadier are now variable.
[ترجمه گوگل]مواردی مانند wretch و grenadier اکنون متغیر هستند
[ترجمه ترگمان]مواردی مانند پست و نارنجک انداز اکنون متغیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One wretch wishes his head returned, another even claims his internal organs.
[ترجمه گوگل]یک بدبخت آرزو می کند سرش برگردد، دیگری حتی اندام های داخلی خود را ادعا می کند
[ترجمه ترگمان]یک آدم پست سرش را برگرداند و حتی یکی دیگر از اعضای داخلی بدنش را هم مطالبه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Unhappy wretch that I am, I left my native fireside and alienated my home to seek strange truths in undiscovered lands.
[ترجمه گوگل]بدبخت که هستم، آتش بومی خود را ترک کردم و خانه ام را بیگانه کردم تا به دنبال حقایق عجیب در سرزمین های کشف نشده باشم
[ترجمه ترگمان]این بدبخت بدبخت که از کنار بخاری خود بیرون آمدم و خانه خود را از خانه دور کردم تا حقایقی عجیب را در سرزمین های ناشناخته دنبال کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیره چشم (اسم)
bold-face, impertinent, wretch

بدبخت (اسم)
wretch

بی وجدان (اسم)
wretch

انگلیسی به انگلیسی

• unhappy person, miserable person, poor person; despicable or contemptible person, one who is scorned; mean or base person
a wretch is someone who is wicked or unfortunate; a literary word.

پیشنهاد کاربران

** فردی در وضعیت بسیار ناخوشایند یا بدبخت؛ همچنین می تواند به کسی اشاره کند که نفرت انگیز یا قابل تحقیر است.
** این اصطلاح اغلب برای توصیف کسی در وضعیت شدید ناراحتی یا فساد اخلاقی استفاده می شود و طبیعت قابل ترحم یا نفرت انگیز آن ها را برجسته می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف: Miserable, unfortunate, scoundrel
متضاد: Fortunate, happy, noble
مثال؛
"The poor wretch was begging for food on the streets. "
"He felt like a wretch after losing his job and home. "
"The villain in the story is a wretch who enjoys others' suffering. "

What do you think , i'm a poor pathetic wretch?
چی فکر می کنی ؟ که من یه بدبخت بیچاره فلک زده ام ؟
very unfortunate or miserable person
wretch ( n ) ( rɛtʃ ) =a person that you feel sorry for, e. g. a poor wretch. = ( often humorous ) an evil, unpleasant or annoying person
wretch
noun
[count]
1 : a very unhappy or unlucky person
◀️ The poor wretch lost his job.
2 : a very bad or unpleasant person
◀️ He's an ungrateful wretch.
فرد بدبخت، افسرده، فلک زده و زننده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : wretch / wretchedness
✅️ صفت ( adjective ) : wretched
✅️ قید ( adverb ) : wretchedly
تیره بخت، سیه روز

بپرس