wrecked


شکسته، کشتی شکسته، باقی مانده ازکشتی شکسته

جمله های نمونه

1. rain wrecked our plans
باران نقشه های ما را خراب کرد.

2. smoking and drinking wrecked his health
سیگار کشیدن و میخواری سلامتی او را از بین برد.

3. the road was lined with wrecked tanks
صفی از تانک های درهم کوبیده شده در امتداد جاده قرار داشت.

4. My car was completely wrecked in the accident.
[ترجمه گوگل]ماشین من در این تصادف کاملاً خراب شد
[ترجمه ترگمان]ماشین من کاملا داغون شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The explosion shattered nearby windows and wrecked two cars.
[ترجمه گوگل]این انفجار شیشه های مجاور را شکست و دو خودرو را خراب کرد
[ترجمه ترگمان]این انفجار پنجره های نزدیک را داغان کرد و دو اتومبیل را متلاشی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The ship was wrecked on the Kent coast.
[ترجمه گوگل]این کشتی در ساحل کنت غرق شد
[ترجمه ترگمان]کشتی در ساحل کنت خرد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All attempts to salvage the wrecked ship failed.
[ترجمه گوگل]تمام تلاش ها برای نجات کشتی شکسته شکست خورده است
[ترجمه ترگمان]تمام تلاش برای نجات کشتی شکسته شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The rice mill was wrecked by the enemy bombing.
[ترجمه گوگل]کارخانه برنج بر اثر بمباران دشمن ویران شد
[ترجمه ترگمان]آسیاب برنجی توسط بمباران دشمن شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The wrecked bicycle was patched up and resold.
[ترجمه گوگل]دوچرخه خراب شده وصله شد و دوباره فروخته شد
[ترجمه ترگمان]دوچرخه واژگون شده و resold شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His life has been wrecked by the tragedy.
[ترجمه گوگل]زندگی او بر اثر این فاجعه ویران شده است
[ترجمه ترگمان] زندگی اون از تراژدی داغون شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The storm wrecked the family's caravan home.
[ترجمه گوگل]طوفان کاروان خانه خانواده را ویران کرد
[ترجمه ترگمان]نزدیک شدن به خانه، طوفان به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The accident wrecked our plan.
[ترجمه گوگل]تصادف نقشه ما را خراب کرد
[ترجمه ترگمان] تصادف نقشه مون رو خراب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Hope faded after wrecked remains of the ship were washed onto the shore.
[ترجمه گوگل]پس از اینکه بقایای شکسته کشتی به ساحل ریخته شد، امید محو شد
[ترجمه ترگمان]پس از آن که بقایای کشتی را به ساحل آوردند امید محو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The ship was wrecked by an explosion.
[ترجمه گوگل]کشتی بر اثر انفجار غرق شد
[ترجمه ترگمان]کشتی از یک انفجار به هم خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• ruined, destroyed; devastated; shattered (e.g. one's hopes); sunken (e.g. of a ship); stranded, beached

پیشنهاد کاربران

۱. شکسته، ویران شده، خرد شده
۲. علیل، بیمار، ضعیف
داغون ، داغون شده ، داغون کرد
شدیدا حشری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : wreck
✅️ اسم ( noun ) : wreck / wreckage / wrecker
✅️ صفت ( adjective ) : wrecked
✅️ قید ( adverb ) : _
متاثر شدن
1. very drunk
2. extremely tired
اسقاطی
Wrecked automobile
اتومبیل داغون
خیلی خسته، داغون

بپرس