wreathe

/riːð//riːð/

معنی: چنبره زدن، پیچ خوردن، حلقه شدن یا کردن، گل ها را دسته کردن
معانی دیگر: به صورت حلقه ی گل درآوردن، تاج گل ساختن، (گل و شاخ و برگ را) به هم بافتن، حلقه کردن، (دور چیزی را) فراگرفتن، پیچیدن، احاطه کردن (مثل تاج گل)، حلقه زدن، (با تاج گل) آراستن، آذین کردن، پوشاندن، پوشیده بودن از، مارپیچ رفتن، پیچاپیچ حرکت کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: wreathes, wreathing, wreathed
(1) تعریف: to make into a wreath; bend, twist, or weave.

(2) تعریف: to form a wreath around; encircle; envelop.
مشابه: encircle

(3) تعریف: to form a wreath of; coil, twist, or curl.

(4) تعریف: to crown or adorn with or as if with a wreath.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to take the shape of a wreath; form a ring.

(2) تعریف: to move in a circular or curving course; coil, spiral, or curl.

جمله های نمونه

1. The ship was wreathed in smoke.
[ترجمه گوگل]کشتی در دود حلقه زده بود
[ترجمه ترگمان]کشتی پر از دود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His face was wreathed in smiles.
[ترجمه گوگل]صورتش در خنده ها حلقه زده بود
[ترجمه ترگمان]چهره اش از لبخند پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The mountains were wreathed in mist.
[ترجمه گوگل]کوه ها در مه تاج گل زده بودند
[ترجمه ترگمان]کوهستان در مه پیچیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The display was wreathed in/with laurel.
[ترجمه گوگل]نمایشگر در/با لورل اکلیل شده بود
[ترجمه ترگمان]صفحه نمایش پر از برگ غار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her face was wreathed in smiles .
[ترجمه گوگل]صورتش پر از لبخند بود
[ترجمه ترگمان]چهره اش از لبخند پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The peak of the mountain is perpetually wreathed in cloud.
[ترجمه گوگل]قله کوه همیشه در ابر حلقه زده است
[ترجمه ترگمان]قله کوه همیشه در ابر شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She sat there wreathed in cigarette smoke.
[ترجمه گوگل]او آنجا نشسته بود و در دود سیگار حلقه زده بود
[ترجمه ترگمان]با دود سیگار آنجا نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The snake wreathed itself round the branch.
[ترجمه گوگل]مار به دور شاخه حلقه زد
[ترجمه ترگمان]مار روی شاخه درخت نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His plump face was wreathed in smiles.
[ترجمه گوگل]صورت چاق و چاق او در لبخند حلقه زده بود
[ترجمه ترگمان]صورت فربهش از لبخند پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She wreathed flowers into a garland.
[ترجمه گوگل]او گل ها را در یک حلقه حلقه زده بود
[ترجمه ترگمان]گل را در یک حلقه تاج گل حلقه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The hills were wreathed in mist.
[ترجمه گوگل]تپه ها در غبار اکلیل شده بودند
[ترجمه ترگمان]تپه ها در مه پیچیده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The mountain tops were wreathed in mist.
[ترجمه گوگل]قله های کوه در مه حلقه زده بود
[ترجمه ترگمان]قله کوه در مه پیچیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Smoke wreathed his head like a halo.
[ترجمه گوگل]دود مثل هاله سرش را حلقه زده بود
[ترجمه ترگمان]دود مانند هاله ای از هاله ای در سرش پیچیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Clouds wreathed the mountains.
[ترجمه گوگل]ابرها بر کوه ها حلقه زدند
[ترجمه ترگمان]ابرها کوه ها را احاطه کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چنبره زدن (فعل)
coil, wreathe

پیچ خوردن (فعل)
loop, turn, wry, wreathe, wrench, sprain

حلقه شدن یا کردن (فعل)
wreathe

گل ها را دسته کردن (فعل)
wreathe

انگلیسی به انگلیسی

• shape into a wreath, shape into a circular arrangement of flowers; festoon; adorn; decorate with a wreath; encircle, enfold; move in curling masses (of smoke); move in circles or spirals
if one thing is wreathed in another thing, especially mist or smoke, it is surrounded by it; a literary word.
if something is wreathed in flowers or leaves, it has a circle or chain of flowers or leaves put round it; a literary word.
if you say that someone is wreathed in smiles, you mean that they are smiling a lot; a literary word.

پیشنهاد کاربران

His face wreathed in smiles
صورتش غرق در خنده بود
خنده از صورتش می بارید
احاطه شده
he sits wreathed in smoke

بپرس