wreak havoc with something


کاملا ویران کردن، تباه کردن، دستخوش مصیبت کردن

پیشنهاد کاربران

چیزی را با خاک یکسان کردن
ایجاد مشکلات و بینظمی
دست گل به آب دادن
موقعیتی رو بدتر کردن
ایجاد مشکل کردن
ایجاد مشکل یا ایجاد اختلال در کسی یا چیزی؛
نابود کردن
به معنای اعتراض کردن هم هست.
نشان دادن خشم و نا رضایتی نسبت به چیزی.

بپرس