wrap up in

پیشنهاد کاربران

### 1. پیچیدن یا پوشیدن چیزی به دور خود ( معمولاً لباس یا پارچه )
به معنای پوشیدن یا پیچیدن چیزی مانند لباس، پتو یا شال به دور بدن برای گرم شدن یا محافظت.
- **مثال ها:**
- She wrapped herself up in a warm blanket on the cold night.
...
[مشاهده متن کامل]

او خود را در یک پتو گرم پیچید در آن شب سرد.
- Don’t forget to wrap up in a coat before going outside.
فراموش نکن قبل از بیرون رفتن کت بپوشی.
- - -
### 2. مشغول یا گرفتار بودن به چیزی ( معمولاً ذهنی یا کاری )
به معنای کاملاً درگیر یا مشغول بودن به یک موضوع، فکر، یا فعالیت.
- **مثال ها:**
- He was so wrapped up in his work that he didn’t hear the phone ring.
او آنقدر در کارش غرق شده بود که صدای زنگ تلفن را نشنید.
- Don’t get too wrapped up in the details; focus on the big picture.
زیاد درگیر جزئیات نشو؛ روی تصویر کلی تمرکز کن.
- - -
### 3. پایان دادن یا جمع بندی کردن ( اغلب به صورت "wrap up" بدون in )
معمولاً به معنی پایان دادن به یک جلسه، پروژه یا کاری است، اما این کاربرد بیشتر با "wrap up" ( بدون in ) است.
- - -
## مثال ها
1. She wrapped herself up in a scarf to stay warm.
او خودش را در یک شال پیچید تا گرم بماند.
2. He got wrapped up in the conversation and lost track of time.
او در گفتگو غرق شد و زمان را از دست داد.
3. They were wrapped up in planning the event all day.
آن ها تمام روز درگیر برنامه ریزی مراسم بودند.