معنی: بدبختی، خرابی، کشتی شکستگی، اشغال سبزی، خرد و متلاشی شدن، ویران شدن، خراب کردنمعانی دیگر: ویرانی، کشتی غرق شده، تکه ی چیزی که درهم شکسته شده است، خزه ی دریایی که بر ساحل آمده است، شکنجه دادن، عذاب دادن، رجوع شود به: rack، توده ی ابر (رجوع شود به: rack)
• : تعریف: severe damage or destruction. • مشابه: havoc, rack
اسم ( noun )
• (1)تعریف: that which remains after something has been destroyed; wreckage, esp. of a ship. • مشابه: wreck
• (2)تعریف: seaweed, kelp, or other marine vegetation that has been washed ashore.
جمله های نمونه
1. Acute dysentery wracked and sapped life from his body.
[ترجمه بهنام] اسهال حاد اورا به ورطه هلاکت انداخت و شیره جان را از بدنش بیرون کشید.
|
[ترجمه گوگل]اسهال خونی حاد زندگی او را از بین برد و از بدنش جدا کرد [ترجمه ترگمان]اسهال حاد، زندگی را از بدنش تضعیف کرده و از بین می برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Cities and countryside have been wracked by thousands of small protests over the past years as malfeasance has grown to record levels.
[ترجمه گوگل]شهرها و حومه شهرها توسط هزاران تظاهرات کوچک در طول سال های گذشته آسیب دیده اند، زیرا تخلفات به سطوح بی سابقه ای رسیده است [ترجمه ترگمان]شهرها و نواحی حومه ای توسط هزاران اعتراض کوچک در طول سالیان گذشته ویران شده اند، چرا که بزهکاری در سطوح مختلف رشد کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She came again, her body wracked with spasms, her nails tearing into his arms.
[ترجمه گوگل]او دوباره آمد، بدنش از اسپاسم به هم ریخته بود، ناخن هایش در آغوشش پاره شد [ترجمه ترگمان]او دوباره آمد، بدنش از تشنج درهم شکسته بود و ناخن هایش در بازوهایش پاره شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. We all knew they gave you a wracking cough.
[ترجمه بهنام] همه ما می دانیم که او این سرفه عذاب ا وررا به تو داد.
|
[ترجمه گوگل]همه ما می دانستیم که آنها به شما سرفه شدیدی دادند [ترجمه ترگمان]همه می دونستیم اونا بهت یه سرفه wracking دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The bank was wracked by internal divisions between the bank's traditional managers and the outsiders headed by Sir Kit.
[ترجمه گوگل]این بانک به دلیل اختلافات داخلی بین مدیران سنتی بانک و افراد خارجی به رهبری سر کیت شکست خورد [ترجمه ترگمان]این بانک به خاطر تقسیمات داخلی بین مدیران سنتی بانک و افرادی که سرپرستی کیت کیت را بر عهده داشتند، ویران شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I was wracked by anxiety and guilt even before I made the decision.
[ترجمه گوگل]حتی قبل از اینکه تصمیمی بگیرم از اضطراب و احساس گناه غرق بودم [ترجمه ترگمان]قبل از این که تصمیم بگیرم دچار اضطراب و عذاب وجدان شدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The car will soon go to wrack and ruin standing out in all kinds of weather.
[ترجمه گوگل]این خودرو به زودی در همه نوع آب و هوا به شدت متلاشی و خراب خواهد شد [ترجمه ترگمان]این اتومبیل به زودی به کوره راه خواهد افتاد و در همه نوع آب و هوا نابود خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Death instinct generates attack, destroy, war, and other wrack and ruin behavior.
[ترجمه گوگل]غریزه مرگ باعث ایجاد حمله، تخریب، جنگ و سایر رفتارهای ویرانگر و خرابکاری می شود [ترجمه ترگمان]غریزه مرگ حمله می کند، نابود می کند، جنگ، جنگ و دیگر wrack را از بین می برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Periodic crises wrack the capitalist system, and they grow in size and duration.
[ترجمه گوگل]بحرانهای دورهای نظام سرمایهداری را به هم میریزد و از نظر اندازه و مدت افزایش مییابد [ترجمه ترگمان]بحران های دوره ای سیستم کاپیتالیسم را در میان خواهد گذاشت و آن ها به اندازه و طول عمر رشد خواهند کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They've been in a very terrible trolley car wrack .
[ترجمه گوگل]آنها در یک خرابی واگن برقی بسیار وحشتناک بوده اند [ترجمه ترگمان]اونا تو یه واگن برقی خیلی وحشتناک بودن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Then long-forgotten things like "sunken wrack and sumless treasuries, "burst upon my eager sight, and I begin to feel, think, and be myself again.
[ترجمه گوگل]سپس چیزهایی که مدتها فراموش شدهاند، مانند «تخریبهای غرقشده و خزانههای بیحجم»، بر چشمان مشتاق من هجوم آوردند و دوباره شروع به احساس کردن، فکر کردن و خودم بودن میکنم [ترجمه ترگمان]بعد چیزهایی را که فراموش کرده بودم، پیدا کردم و شروع کردم به فکر کردن و فکر کردن به خودم، و دوباره خودم باشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The barn went to wrack and ruin after the farmer moved.
[ترجمه گوگل]پس از نقل مکان کشاورز، انبار خراب و ویران شد [ترجمه ترگمان]پس از حرکت دهقان انبار پر از بدبختی و خرابی شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Of the original scheme a wrack remains.
[ترجمه گوگل]از طرح اصلی یک شکست باقی مانده است [ترجمه ترگمان]از این نقشه اصلی، یه چیز wrack باقی می مونه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Of the original scheme hardly a wrack remains.
[ترجمه گوگل]از طرح اصلی به سختی یک شکسته باقی مانده است [ترجمه ترگمان] از نقشه اصلی که به زحمت باقی مونده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• seaweed (used as fertilizer); wreckage; ruin; destruction wreck or be wrecked a rack is a piece of equipment, usually with bars, hooks, or pegs, used for holding things or hanging things on. if someone is racked by something, it causes them great suffering or pain; a literary use. to rack your brains: see brain.