worrier

/ˈwɜːriər//ˈwʌriə/

معنی: کسی یا چیزی که غم میخورد
معانی دیگر: اندیشناک

جمله های نمونه

1. I can't help being a worrier - some people are just born that way.
[ترجمه محمد جواد] من نمیتونم یه اندیشناک نباشم، بعضی از مردم همینجوری به دنیا میایند.
|
[ترجمه گوگل]من نمی توانم نگران نباشم - برخی از مردم فقط به این شکل متولد می شوند
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم به این چیزها کمک کنم - بعضی از مردم از این طرف به دنیا اومدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her mother was a born worrier.
[ترجمه گوگل]مادرش نگران متولد شده بود
[ترجمه ترگمان]مادرش از فکر متولد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't be such a worrier!
[ترجمه گوگل]اینقدر نگران نباش!
[ترجمه ترگمان]نگران نباش!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He's such a worrier.
[ترجمه گوگل]اون خیلی نگرانه
[ترجمه ترگمان]اون خیلی worrier
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My grandmother was always a worrier, and I take after her.
[ترجمه گوگل]مادربزرگ من همیشه نگران بود و من او را دنبال می کنم
[ترجمه ترگمان]مادربزرگم همیشه نگران بود و من هم دنبالش می رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Bless her, she was such a little worrier.
[ترجمه گوگل]خدا رحمتش کند، او کمی نگران بود
[ترجمه ترگمان] خدا حفظش کنه اون یکم زیادی از تو نگران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Whatever else he was, Blondel wasn't a worrier.
[ترجمه گوگل]بلوندل هر چه بود نگران کننده نبود
[ترجمه ترگمان]هر چیز دیگه ای که بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Stop being such a worrier.
[ترجمه گوگل]اینقدر نگران نباش
[ترجمه ترگمان] اینقدر نگران نباش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Parents often balance other, with one the worrier and the other one remaining calm.
[ترجمه گوگل]والدین اغلب با یکدیگر تعادل برقرار می کنند، یکی نگران کننده و دیگری آرام است
[ترجمه ترگمان]والدین اغلب با یکدیگر تعادل برقرار می کنند و دیگری آرامش خود را حفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rory the warrior and Roger the worrier were reared wrongly in a rural brewery.
[ترجمه گوگل]روری جنگجو و راجر نگران به اشتباه در یک کارخانه آبجوسازی روستایی بزرگ شدند
[ترجمه ترگمان]روری جنگجو و راجر the در آبجوسازی روستایی به اشتباه بزرگ شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. During the war time, worrier riding the horse to kill the enemy.
[ترجمه گوگل]در زمان جنگ، نگران سوار بر اسب برای کشتن دشمن
[ترجمه ترگمان]در زمان جنگ، نگرانی از اسب برای کشتن دشمن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Shortcomings: Fussy, a worrier, overcritical, harsh, perfectionist and conservative, hard to please, pessimistic, worries.
[ترجمه گوگل]کاستی ها: دمدمی مزاج، نگران، بیش از حد انتقادی، خشن، کمال گرا و محافظه کار، سخت راضی کردن، بدبین، نگران
[ترجمه ترگمان]Shortcomings: Fussy، a، overcritical، harsh، perfectionist، conservative، سخت برای خشنود کردن، بدبینانه، نگران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many of the participants were something of a worrier throughout their life.
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت کنندگان در طول زندگی خود نگران کننده بودند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت کنندگان در طول زندگی خود چیزی از a بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What's an inflation worrier to do?
[ترجمه گوگل]یک عامل نگران کننده تورم چه باید کرد؟
[ترجمه ترگمان]تورم برای چه باید انجام شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کسی یا چیزی که غم میخورد (اسم)
worrier

انگلیسی به انگلیسی

• one who worries, one who feels anxious about the future, one who frets, one who broods
a worrier is someone who spends too much time thinking about problems or unpleasant things.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : worry
✅️ اسم ( noun ) : worry / worrier / worrywart
✅️ صفت ( adjective ) : worried / worrisome / worrying
✅️ قید ( adverb ) : worriedly / worryingly
دل نگران، دلواپس
آدم همیشه نگران

بپرس