worn off

پیشنهاد کاربران

فروکش کردن، به تدریج کاهش یافتن، ناپدید شدن یا متوقف شدن
The drugs have totally worn off by now با توجه به این جمله میشه گفت اثرش رفته
ناپدید شدن ، ( کم کم ) از بین رفتن
فرسوده شدن/ از تب و تاب و اثرگذاری افتادن
تمام شده
Stopped working