worn

/ˈwɔːrn//wɔːn/

معنی: ساییده، مندرس، پوشیده
معانی دیگر: اسم مفعول: wear، کهنه، نخ نما، رنگ و رورفته، آسیب دیده (در اثر استعمال یا پوشیدن)، صدمه دیده، خسته، اسم مفعول فعل wear بکلمه مزبور رجوع شود

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past participle of wear.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: damaged or decreased in value or usefulness by wear or use.
مترادف: decrepit, shabby, timeworn, well-worn
متضاد: new
مشابه: beat-up, broken-down, damaged, dilapidated, frayed, moth-eaten, old, shot, threadbare, weather-beaten, worn-out

(2) تعریف: exhausted; weary.
مترادف: exhausted, run-down, spent, weary, worn-out
متضاد: energetic, peppy
مشابه: beat, bushed, dead, drawn, fagged out, fatigued, haggard, jaded, tired

(3) تعریف: lacking freshness or originality; trite.
مترادف: hackneyed, stale, timeworn, tired, trite, well-worn
متضاد: fresh, novel, original
مشابه: banal, commonplace, moth-eaten, old hat, overused, prosaic, stock, threadbare, unoriginal

جمله های نمونه

1. worn to a frazzle
کاملا خسته

2. rocks worn by the scrape of glaciers
صخره هایی که در اثر خراش یخرودها فرسایش یافته اند

3. it was worn out through long use
در اثر مصرف طولانی فرسوده شد.

4. she had worn braces for two years
دو سال سیم به دندان هایش گذاشته بودند.

5. to renew worn tires
تایرهای فرسوده را عوض کردن

6. he is all worn out
او کاملا خسته است.

7. his trousers were worn to a frazzle
شلوارش در اثر استفاده ی زیاد مندرس شده بود.

8. to replace a worn tire
یک تایر فرسوده را عوض کردن

9. all my teeth were worn away. . .
مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود. . .

10. it is meant to be worn on rainy days
برای پوشیدن در روزهای بارانی است.

11. other distinguishing marks can be worn by navy men
افراد نیروی دریایی می توانند علایم مشخصه ی دیگری را هم به خود بزنند.

12. the passage of time has worn away the writings on the stone
گذشت زمان نوشته های روی سنگ را ساییده است.

13. The inscription has worn away and can no longer be read.
[ترجمه گوگل]کتیبه فرسوده شده و دیگر قابل خواندن نیست
[ترجمه ترگمان]نوشته روی آن فرسوده شده است و دیگر نمی تواند خوانده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The brightness of the paint has worn off a little.
[ترجمه گوگل]روشنایی رنگ کمی از بین رفته است
[ترجمه ترگمان]رنگ نقاشی کمی ساییده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His clothes, though old and worn, looked clean and of good quality.
[ترجمه گوگل]لباس هایش با اینکه کهنه و فرسوده بود اما تمیز و با کیفیت به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]لباس هایش، هرچند کهنه و فرسوده بود، تمیز و پاکیزه به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A neutral tie can be worn with a shirt of any colour.
[ترجمه گوگل]کراوات خنثی را می توان با پیراهنی با هر رنگی پوشید
[ترجمه ترگمان]یک کراوات خنثی می تواند با پیراهنی از هر رنگ پوشیده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Smocks were formerly worn by farm workers.
[ترجمه گوگل]قبلاً کارگران مزرعه از دمپایی استفاده می کردند
[ترجمه ترگمان]کارگران مزرعه قبلا از کارگران مزرعه استفاده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Traditionally, white flannels are worn when playing cricket.
[ترجمه گوگل]به طور سنتی، فلانل های سفید هنگام بازی کریکت پوشیده می شوند
[ترجمه ترگمان]به طور سنتی، لباس فلانل سفید هنگام بازی کریکت فرسوده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Once the initial shock had worn off, I got to like my new hairstyle.
[ترجمه گوگل]وقتی شوک اولیه از بین رفت، مدل موهای جدیدم را دوست داشتم
[ترجمه ترگمان]وقتی که شوک اولیه از بین رفت، من از مدل موی جدیدم خوشم آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساییده (صفت)
levigated, worn, pulverized, triturated

مندرس (صفت)
worn, worn-out, run-down, threadbare

پوشیده (فعل)
worn

تخصصی

[پلیمر] فرسوده، پوسیده

انگلیسی به انگلیسی

• frayed, ragged, used, deteriorated; tired, exhausted (slang)
worn is the past participle of wear.
worn things are damaged or thin because they are old and have been used a lot.
someone who is worn looks old and tired.

پیشنهاد کاربران

رنگ و رو رفته، مندرس ، کهنه
body worn video ( BWV )
سیستم ضبط ویدیوی پوشیدنی
Worn surface
سطح ساییده شده
آسیب دیده
صدمه دیده
wear پوشیدن فعل "حال"
Wore پوشیده شده فعل"گذشته"
worn هم فعل سوم
استفاده شده و کهنه
مستعمل - دستمالی شده
برای لباس و پوشاک: لباسی که بر اثر استفاده زیاد رنگ ان رفته یا ساییده شده است.
exhaust

بپرس