wormy

/ˈwɜːrmi//ˈwɜːmi/

معنی: کرم خورده، خزنده، کرم مانند، کرم دار
معانی دیگر: کرم زده، کرمو، کرمکی، کرم گرفته، رجوع شود به: worm-eaten، کرم سان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: wormier, wormiest
مشتقات: worminess (n.)
(1) تعریف: containing or full of worms.
مشابه: grubby

(2) تعریف: affected or damaged by worms; worm-eaten.

(3) تعریف: wormlike, as in appearance or character.

جمله های نمونه

1. I hastened up its wormy treads.
[ترجمه گوگل]آج های کرمی آن را تند کردم
[ترجمه ترگمان]من با عجله treads را بالا آوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A closed-in, wormy kind of discomfort, if you forgive my saying so.
[ترجمه گوگل]یک نوع ناراحتی بسته و کرمی، اگر این حرف من را ببخشید
[ترجمه ترگمان]اگر من این را بگویم، نوعی ناراحتی بسته و پر از ناراحتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The whole place is wormy with fear and hate.
[ترجمه گوگل]همه جا از ترس و نفرت کرم خورده است
[ترجمه ترگمان]همه جا پر از ترس و نفرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Such wormy words would surely make an eagle back away in fear.
[ترجمه گوگل]چنین کلمات کرمی مطمئناً عقاب را از ترس عقب می اندازد
[ترجمه ترگمان]این کلمات پر از wormy مطمئنا باعث می شد که عقاب از ترس به عقب برگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After igniting mosquito-repellent incense, hang on wormy plant, plastic film seals reoccupy plant and flowerpot, after 1 hour, all aphid, red spider, powdery cootie is eliminated completely.
[ترجمه گوگل]پس از احتراق بخور دافع پشه، روی گیاه کرم دار آویزان شده، فیلم پلاستیکی مجدداً بوته و گلدان را اشغال می کند، پس از 1 ساعت تمام شته ها، عنکبوت قرمز، کوتی پودری به طور کامل از بین می رود
[ترجمه ترگمان]بعد از یک ساعت، پس از یک ساعت، تمام شته، عنکبوت قرمز و پودری به طور کامل حذف می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The floor is wormy maple. It is made locally by the Amish community. They cut down maple trees, plane and finish them into floor panels.
[ترجمه گوگل]کف افرا کرمی است این به صورت محلی توسط جامعه آمیش ساخته شده است آنها درختان افرا را قطع می کنند، چنار می زنند و آنها را به پانل های کف تبدیل می کنند
[ترجمه ترگمان]کف زمین به جز درخت افرا است آن توسط جامعه Amish به صورت محلی ساخته شده است آن ها درختان افرا را رد کردند و آن ها را در صفحات زمین به پایان رساندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wormy mothers, healthy babies: case closed or conundrum?
[ترجمه گوگل]مادران کرمی، نوزادان سالم: پرونده بسته شده یا معما؟
[ترجمه ترگمان]مادران Wormy، نوزادان سالم: پرونده بسته یا معما؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The peach tree is wormy.
[ترجمه گوگل]درخت هلو کرمی است
[ترجمه ترگمان]درخت هلو wormy است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When I bit into the apple, and finding it wormy, I flung it away.
[ترجمه گوگل]وقتی سیب را گاز گرفتم و آن را کرمی دیدم، آن را دور انداختم
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد سیب شدم، آن را بیرون انداختم و بیرون انداختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Look at these vegetables - they're all mottled and wormy.
[ترجمه گوگل]به این سبزیجات نگاه کنید - همه آنها خالدار و کرمی هستند
[ترجمه ترگمان]به این سبزی ها نگاه کن، همه جا پر از کرم و کرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many forms of worms are collected with characteristics ranging from beauty to just plain wormy.
[ترجمه گوگل]بسیاری از اشکال کرم ها با ویژگی هایی از زیبایی گرفته تا کرمی ساده جمع آوری شده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از انواع کرم با ویژگی هایی که از زیبایی به کرم ساده استفاده می کنند، جمع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was not in foal; and both she and the colt were emaciated, wormy, and covered in lice.
[ترجمه گوگل]او در کره اسب نبود و او و کلت لاغر، کرمی و پوشیده از شپش بودند
[ترجمه ترگمان]او در کره اسب نبود؛ و هم او و کره اسب لاغر و wormy و پر از شپش بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Maps for the rest of the world will be out by the end of 2010—providing a complete picture of this wormy world of ours. And a new tool to tackle it.
[ترجمه گوگل]نقشه‌های سایر نقاط جهان تا پایان سال 2010 منتشر می‌شوند—تصویر کاملی از این دنیای کرمی ما ارائه می‌دهند و یک ابزار جدید برای مقابله با آن
[ترجمه ترگمان]نقشه ها برای بقیه دنیا تا پایان سال ۲۰۱۰ منتشر خواهد شد - ارائه تصویری کامل از این دنیای پر از wormy از دنیای ما و یک ابزار جدید برای مقابله با آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I ate some, though I had to eat around the wormy parts.
[ترجمه گوگل]من مقداری خوردم، اگرچه مجبور شدم اطراف قسمت های کرم خورده بخورم
[ترجمه ترگمان]چند تایی غذا خوردم، با اینکه مجبور شدم دور و بر parts بخورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Comments on his poetry and traditional plays have been made from the Dynasty of Ming and Qing to the present age, but there is still something more wormy of discussion.
[ترجمه گوگل]نظرات در مورد شعر و نمایشنامه های سنتی او از سلسله مینگ و چینگ تا عصر حاضر انجام شده است، اما هنوز بحث کرمی تری وجود دارد
[ترجمه ترگمان]نظراتی در مورد اشعارش و نمایش های سنتی از دودمان مینگ و کینگ به سن حاضر ارائه شده است، اما هنوز چیزی فراتر از بحث و گفتگو وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کرم خورده (صفت)
grubby, carious, wormy, vermiculate, worm-eaten

خزنده (صفت)
creepy, wormy, crawling, creeping, reptilian

کرم مانند (صفت)
wormy, vermicular, vermiform

کرم دار (صفت)
wormy

انگلیسی به انگلیسی

• worm-like, crawling with warms; worm-eaten
something that is wormy is covered with worms or full of worms, for example because of neglect or decay.

پیشنهاد کاربران

بپرس